نوبهار آمد و گردید گلستان خرم++
پهنهی خاک فریبا شده چون باغ ارم
لشکر بهمن و دی ماه فراری گشتند++
زده بر کوه و در و دشت بهاران پرچم
فرحانگیز نمودند فضای بستان++
سنبل و نسترن و یاسمن و اسپر غم
ابر آذار گهر ریخت به باغ و صحرا++
چهرهی سبزه بیاراست به از دُر شبنم
بلبل از وصل گل و دیدن دلدار شده است++
در چمن نغمهسرا گاه به زیر و گه بم
شادی و شور و طرب گشته به هر جا برپای++
اثری نیست ز اندوه و نشانی از غم
ای سرور و شرف از میمنت فاطمی است++
که بهاران زده هر گوشهای این گونه رقم
جمعه در بیستم ماه جمادی الثانی++
مهر رخشان جهان کرد منور عالم
مفخر عالم هستی و ودیعت ز خدا++
شافع روز جزا دخت رسول اکرم
با سجایای نکو جمع نموده است جمال++
نیک گردانده به هم سیرت و صورت مدغم
فخر زنهای جهان است بتول اطهر++
به کنیزی درش هست مباهی مریم
پرورانیده حسینی که نموده است فدا++
جانش اندر ره حق، تا کند از بیخ ستم
یازده کوکب رخشنده از او نور گرفت++
که از ایشان شده ارکان دیانت محکم
قرة العین نبی، مام عزیز حسنین++
همسر شیر خدا، سرور و سردار امم
گر بسائی سر اخلاص به درگاه بتول++
فارغ از رنج و تعب گردی و راحت ز الم
یاد او درد ترا مایهی درمان باشد++
آستانش دل هر خسته دلی را مرهم
مدح «فرزین» نتوان فاطمهی زهرا را++
که در این راه ترا، عجز زبان است و قلم