محدّث بزرگ ثقةالاسلام کُلَیْنی از سدیر نقل میکند که گفت: در محضر امام باقر (ع) بودیم، سخن از جریانات بعد از رحلت رسول خدا (ص) و پریشانی و غربت حضرت علی (ع) به پیش آمد، مردی از حاضران به امام باقر (ع) عرض کرد: «خدا کار تو را سامان دهد، عزّت و شوکت بنیهاشم و بسیاری جمعیّت آنها چه شد؟»
امام باقر (ع) فرمود: «از بنیهاشم کسی باقی نمانده بود! (شوکت) بنیهاشم با بودن جعفر طیّار و حمزه (ع)، موجودیّت داشت، وقتی که جعفر و حمزه درگذشتند (و به شهادت رسیدند) بعد از آنها دو مرد ضعیف و ناتوان و تازه مسلمان عبّاس (عموی پیامبر) و عقیل (برادر علی «ع») باقی ماندند، که از آزاد شدگان (در فتح مکّه) بودند.
اَما وَاللَّهِ لَوْ اَنَّ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً کانا بِحَضْرَتِهُما، ما وَصَلا اِلی ما وَصَلا اِلَیْهِ، وَ لَوْ کانا شاهِدَیْهُما لَاَتْلَفا نَفْسَیْهُما.
«آگاه باش، سوگند به خدا اگر حمزه و جعفر (ع) زنده و حاضر بودند، آن دو نفر (خلیفه) به آن مقام که رسیدند، نمیرسیدند، و اگر حمزه و جعفر (ع) شاهد و ناظر بودند، آن دو نفر جان سالمی از میان بیرون نمیبردند و خود را به هلاکت میرساندند».
به خاطر همین تنهایی و مظلومیّت است که نقل شده حضرت علی (ع) وقتی که به منبر میرفت، همیشه آخرین سخنش قبل از پائین آمدن از منبر، این بود ما زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیَّهُ «از آن هنگام که خداوند، پیامبرش را قبض روح کرد، همواره و همیشه مظلوم شدم».
مسیب بن نجبه میگوید: روزی حضرت علی (ع) خطبه میخواند، شخصی فریاد میزد: وا مظْلَمَتاهُ! (وای از ظلمی که انجام شده است).
حضرت علی (ع) به او فرمود: نزدیک بیا، او نزدیک آمد، علی (ع) به او فرمود: «به اندازهی ریگهای بیابان و کُرک بدن حیوانات به من ظلم شده است».
عرب دیگری عبور میکرد و میگفت: ای امیر مؤمنان مظلوم!
حضرت به او فرمود:
وَیْحَکَ وَ اَنَا مَظْلُومٌ ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ الْوَبَرِ.
«عزیزم! من آنچنان مورد ظلم واقع شدهام، که مقدار آن، به اندازهی ریگهای بیابان و کرکهای حیوانات است».
و ابوذر غفاری، امیر مؤمنان علی (ع) را به عنوان شیخٌ مَظْلُومٌ مُضْطَهَدٌ» (بزرگ ستمدیده و سرکوب شده) میخواند.
و از محدّث بزرگ کُلَینی نقل شده که امام نهم حضرت هادی (ع) فرمود: در کنار قبر علی (ع)، آن حضرت را با این عبارت، زیارت کنید:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ اللَّهِ، اَنْتَ اَوَّلُ مُظْلُومٍ، وَ اَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُهُ، صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتَّی اَتاکَ الْیَقِینُ، فَاَشْهَدُ اَنَّکَ لَقَیْتَ اللَّهَ وَ اَنْتَ شَهِیدٌ، عَذَّبَ اللَّهُ قاتِلَکَ بِاَنْواعِ الْعَذابِ، وَ جَدَّدَ عَلَیْهِ الْعَذابَ.
«سلام بر تو ای ولیّ خدا، تو نخستین ستمدیده، و نخستین کسی هستی، که حق او غصب شد، صبر کردی، و رضای خدا را خواستی، تا هنگامی که مرگ به سراغت آمد، پس گواهی میدهم که تو با خدا ملاقات نمودی، در حالی که شهید بودی، خداوند قاتل تو را به انواع عذابها، عذاب کند و عذاب را بر او تجدید نماید».(1)
مؤلّف میگوید: این مطالب آهی است سوزان از سینهی پردرد، و اندکی از مصائب جانسوز است که صخرههای کوه را آب میکند.
1) این زیارت به عنوان زیارت مطلقه در مفاتیحالجنان ص 636 آمده است.