جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مردم در سوگ جانسوز زهرا

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

روایت شده: اهل مدینه یکصدا به ناله درآمدند، و زنهای بنی‏هاشم به خانه‏ی فاطمه (س) آمده و همه با هم ناله و زاری کردند آنگونه که نزدیک بود از صدای شیون آنها، مدینه به لرزه درآید، در آن حال می‏گفتند: یا سَیِّدَتاه! یا بِنْتَ رَسُولِ‏اللَّهِ: «ای بانوی بزرگوار! ای دختر رسول خدا».

مردم مدینه مثل موهای بال اسب، پیاپی به حضور علی (ع) آمدند، آن حضرت نشسته بود و حسن و حسین در پیش روی او، گریه می‏کردند، مردم از گریه‏ی حسن و حسین (ع) به گریه افتادند.

اُمّ‏کلثوم (یکی از دختران زهرا) در حالی که نقاب بر چهره و چادر بر سر افکنده بود و دامنش به زمین کشیده می‏شد، و گریه او را بی‏تاب کرده بود، از خانه بیرون آمد و فریاد می‏زد:

یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ‏اللَّهِ اَلْآنَ حَقّاً فَقَدْناکَ فَقْداً لا لِقاءَ بَعْدَهُ اَبَداً.

: «ای بابا ای رسول خدا! براستی که امروز ما تو را از دست دادیم که بعد از آن هیچگاه بدیدار تو نائل نمی‏شویم».

مردم اجتماع کردند و گریه و ضجّه می‏نمودند، و منتظر بودند تا جنازه‏ی زهرا (س) بیرون آید و بر آن نماز بخوانند.

در این وقت ابوذر از خانه بیرون آمد و گفت: پراکنده شوید زیرا حرکت دادن جنازه‏ی فاطمه (س) تا شب به تأخیر افتاد، مردم برخاستند و پراکنده شدند.