ناگاه فهمیدم که رسول خدا (ص) به در خانه آمد و فرمود: اینجا کیست؟
گفتیم: ای رسول خدا، وارد خانه شوید، مرحا به شما دیدارکننده و وارد شده!
رسول اکرم (ص) وارد خانه شد، و فاطمه (س) را در کنار خود نشاند سپس فرمود: ای فاطمه برخیز و مقداری آب بیاور.
فاطمه (س) برخاست و کاسهای پر از آب کرده و نزد آن حضرت حاضر کرد، پیامبر (ص) اندکی از آن آب به دهان خود ریخت و مضمضه کرد، و آن را در آن ظرف ریخت، سپس مقداری از آن آب را بر سر فاطمه (س) ریخت، و فرمود: به جانب من رو کن، وقتی که فاطمه (س) به جانب آن حضرت روکرد، پیامبر (ص) قدری از آن آب را به سینهی فاطمه (س) پاشید، سپس مقداری از آن آب را بین شانههای او پاشید و آنگاه این دعا را کرد:
«خدایا این دختر من است که محبوبترین خلق در نزد من میباشد: خدایا و این (علی علیهالسلام) برادر من و محبوبترین خلق نزد من است، خدایا او را ولّی و یاور خود گردان، و اهل او را بر او مبارک کن».
سپس به علی (ع) رو کرد و فرمود: به اهل خود نزدیک شو، خدا بر تو مبارک کند، و رحمت و برکات خدا بر تو باد که او خدای شایستهی حمد و سپاس و تقدیر است.
در روایت دیگر آمده: امیر مؤمنان (ع) فرمود: پس از آمدن فاطمه (س) به خانهی من، سه روز گذشت که پیامبر (ص) نزد ما نیامد، صبح روز چهارشنبه به خانهی ما آمد. در آن هنگام اسماء بنت عُمَیس در منزل ما بود.
رسول اکرم (ص) به اسماء فرمود: با اینکه مرد در اینجا هست، چرا در اینجا توقف کردی؟
اسماء عرض کرد: پدر و مادرم بفدایت، وقتی دختر به خانه شوهر میرود و مرحله زفاف را میگذراند نیاز به زنی دارد تا نیازهای او را برآورد، من به این خاطر در اینجا هستم.
رسول خدا (ص): «ای اسماء! خدا، حاجت دنیا و آخرت تو را برآورد»(1)
امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: آن روز روز سردی بود، من و فاطمه (س) خود را با عبا پوشانده بودیم، وقتی که صدای رسول خدا (ص) را شنیدیم خواستیم برخیزیم، رسول خدا (ص) فرمود: به حقّی که من بر شما دارم متفرق نشوید تا من بر شما وارد گردم.
رسول خدا (ص) وارد شد و در سمت سر ما نشست، پاهای خود را با عبا پوشانید من و فاطمه (س) پاهای آن حضرت را گرم کردیم، به من فرمود: کوزه آبی بیاور، کوزه آب به حضورش آوردم، رسول اکرم (ص) سه بار بر آن آب فوت کرد و چند آیه از قرآن را قرائت فرمود، سپس به من فرمود: این آب را بیاشام و در ته آن اندکی بگذار، به دستور آن حضرت عمل کردم پیامبر (ص) باقیمانده آب را به سر و سینه من پاشید و فرمود:
اَذْهَبَ اللَّهُ عَنْکَ الرِّجْسَ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ طَهَّرَکَ تَطْهِیراً.
: «خداوند، ناپاکی را از تو ای ابوالحسن، دور ساخت و تو را پاک و پاکیزه نمود».
آنگاه فرمود: آب تازهای بیاور، ظرف آبی به حضورش آوردم، چند آیه قرآن را
قرائت کرد و سه بار بر آن فوت کرد و آنگاه آن آب را به دخترش فاطمه (س) داد و به او فرمود: بیاشام و اندکی بگذار، او چنین کرد، پیامبر (ص) باقیماندهی آب را بر سر و سینهی حضرت زهرا (س) پاشید و به او فرمود:
اَذْهَبَ اللَّهُ عَنْکِ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکِ تَطْهِیراً.
: «خداوند، ناپاکی را از تو دور سازد، و تو را پاک و پاکیزه نماید».
1) از آنجا که اسماء، همسر جعفر طیّار بود و در این هنگام همراه شوهرش در حبشه بسر میبردند، بعضی معتقدند در اینجا اشتباه لفظی رخ داده است، و ظاهراً «سَلْمی بنت عُمَیس» (همسره حمزه) بوده است نه اسماء (اعیان الشیعه ط ارشاد ج 1 ص 313)- مترجم.