ماه من در پرنیان سرو روان میپرورد++
پرنیان از سرو و سرو از پرنیان میپرورد
پرورد گر ضیمران را بوستان این بس شگفت++
دلبر من بوستان از ضیمران میپرورد
گوئی از یک گوهرند عشق وی و حب بتول++
کان قرار اندر دل، این در تن توان میپرورد
دختر ختم النبیین زوجهی حبل المتین++
آن که در یک آشیان، هفت آسمان میپرورد
از خدیجه دور نبود همچو زهرا دختری++
این چنین مادر بلی دختر چنان میپرورد
مادر هستی به جز دختر نمیآورد کاش++
این بود دختر اگر این خاندان میپرورد
از ازل بین دست قدرت این زن و آن شوی را++
آن برای این و این را بهر آن میپرورد
آری آری هست زهرا آن که در دامان خود++
لولو و مرجان به زیر طیلسان میپرورد
آید ار بر سفرهی فیضش صفورا سفرهدار++
بر کلیم از «من و سلوی» آب و نان میپرورد
دستش از دستاس در ظاهر اگر آماس کرد++
آسیای دهر را دستاس سان میپرورد
ای مهین ناموس حق «طائی» بهر صبح و مسا++
در دهان از مدح تو دُر بیان میپرورد