ای حرم خاص خداوندگار++
دست خداوند ترا پردهدار
مهره جبین، زهرهی زهرا تویی++
روشنی ماه و ثریا تویی
از همه زنهای جهان برتری++
آن همگان دیگر و تو دیگری
ام آب و بضعهی خیر الانام++
مادر دو رهبر صلح و قیام
همسر محبوب امیر عرب++
خلقت پیدا و نهان را سبب
خوانده خدا عصمت کبری ترا++
گفته نبی امابیها ترا
ابن و ابت تاج سر عالمند++
نسل تو سادات بنیآدمند
مادر تو اشرف زنهاستی++
دختر تو زینب کبراستی
چیست حیا؟ ریشهی دامان تو++
کیست ادب؟ بندهی فرمان تو
پاک بود دامنت از هر گناه++
آیهی تطهیر ز قرآن گواه
عالمه و نابغهی روزگار++
هاجر و مریم را، آموزگار
مانده ز علم تو علی درشگفت++
آنکه کمالش همه عالم گرفت
شرم و ادب از ابدبت شرمسار++
گوش ترا عقل و خرد گوشوار
رشتهی تو رشتهی نظم جهان++
سینهی تو مخزن راز نهان
وقت خوشت وقت مناجات تو++
شاد پیمبر ز ملاقات تو
کس نبرد راه به سامان تو++
جز پدر و شوهر و یزدان تو
هم ز پی عرض ادب گاه گاه++
یافته جبریل در آن خانه راه
خانهی تو گلشن مهر و وفا++
مکتب تو مکتب صدق و صفا
نیست عجب گر به چنین مکتبی++
تربیت آموخته چون زینبی
ای یکمین بانوی کاخ عفاف++
جان به فدایت که به شام زفاف
پیرهن خویش به مسکین دهی++
خاطر آن غمزده تسکین دهی
زین ملکات و ملکوتی صفات++
فاطمه جان عقل و خرد مانده مات
با همهی شوکت و اجلال تو++
بعد نبی تیره شد اقبال تو
دورهی عزت سپری شد ترا++
امت بیرحم جری شد ترا
قدر تو یا فاطمه نشناختند++
بر حرم حرمت تو تاختند…
ای شده محروم ز ارث پدر++
عالم و آدم ز غمت خون جگر
عصمت یزدانی و معصومهای++
زوج تو مظلوم و تو مظلومهای
داغ غمت بر دل رنجور ماند++
قدر تو و قبر تو مستور ماند
فاطمه، ای گوهر دریای راز++
ما همه را سوی تو روی نیاز
باد فدایت پدر و مادرم++
خاک ره فضهی تو افسرم
مهر تو سرمایهی ایمان من++
یاد تو باغ گل و ریحان من
ای پدرت رحمه للعالمین++
مرحمتی کن به من دل غمین
من که ز احسان تو شرمندهام++
دست به دامان تو افکندهام
جز به توام هیچ سر و کار نیست++
غیر حسینت دگرم یار نیست
از کرم خویش گناهم ببخش++
در کنف خویش پناهم ببخش
فاطمه، ای آنکه خرد مات تست++
چشم «موید» به کرامات تست