زمان مطالعه: < 1 دقیقه
باز رخ ز ما بنهفت آن نگار روحانی++
ای دل از وفا خون شو تا کی این گرانجانی
این توئی که میبینم با جمال نور افشان++
یا فرشتهی رحمت در لباس انسانی
در مقابل رویش آینه اگر گیرند++
آینه نشان ندهد صورتش ز حیرانی
موری ار کشد خود را در پناه صدیقه++
میکند سلیمانی بر سر سلیمانی
بضعهی رسولالله آنکه نیست مانندش++
از خط الوهیت تا به حد امکانی
اوست جزو و احمد کل، او گلاب و احمد گل++
راستی که زهرا نیست غیر احمد ثانی
نفس پاک پیغمبر گر نبود او، نسرود++
در حقش رسولالله «من اذاها آذانی»(1)
1) من اذاها آذانی: یعنی هر که او را بیازارد، مرا آزرده است.