بنی احمد قلبی لکم یتقطع++
بمثل مصابی فیکم لیس یسمع(1)
فما بقعه فی الارض شرقا و مغربا++
و لیس لکم فیها قتیل و مصرع(2)
ظلمتم و قتلتم و قسم فیئکم++
و ضاقت بکم ارض فلم یحم موضع(3)
عجبت لکم تفنون قتلا بسیفکم++
و یسطو علیکم من لکم کان یخضع(4)
جسوم علی البوغاء ترمی و اروس++
علی اروس اللدن الذوابل ترفع(5)
کان رسولالله اوصی بقتلکم++
و اجسامکم فی کل ارض توزع(6)
1) ای فرزندان احمد، دلم در مصیبت شما خونست و آنچه بر شما رفت از طاقت شنیدن بیرون.
2) در مشرق و مغرب زمین جائی نیست، جز که از شما در آنجا کشتهای و یا در خاک و خون آغشتهای است.
3) بر شما ستم کردند، شما را کشتند، و آنچه از آنتان بود بردند، و برایتان نهشتند، تا آنکه زمین بر شما تنگ شد و مردم آن با شما در جنگ.
4) از کار شما درشگفتم: به شمشیری که از آن شماست شما را میمیرانند و آنانکه زیر دست شما بودند بر شما فرمان میرانند.
5) پیکرها بر خاک نرم تیره واگذاشته و سرها بر نوک نیزهها گزان برافراشته.
6) پنداری سفارش رسول خداست که شما را از دم تیغ بگذرانند و هیچ سرزمینی را از پیکرهای شما بی نصیب ندارند.