جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عوامل شک و تردید

زمان مطالعه: 3 دقیقه

با بررسی نمونه‏های فراوان خطرات شک و تردید، به این نتیجه می‏رسیم که هرگاه جامعه‏ای، ملّتی شک کرد و دُودل شد، به اِنزوا و سکوت گرائید و همه ارزش‏های فراهم آمده سالها تلاش و مبارزه را از دست داد.

و در حوادث تلخ و ناگوار پس از رسول خدا (ص) می‏بینیم که.

افراد سرشناس، امّت اسلامی را دچار شک و تردید نمودند.

مردم را به مرز ناامیدی کشاندند.

و در رابطه با حقانیّت عترت، و رهبری امام علی (ع) ایجاد شک و تردید کردند.

و با جوسازی‏ها و صحنه‏سازیهای فراوان، اهل‏بیت (ع) را به زیر سؤال بردند.

و با انواع شایعات. تخم یأس و نفاق در دلها پاشیدند.

و راه‏های انحرافی در برابر راه و رسم رسول خدا (ص) نشان دادند.

وقتی مردم به مرز شک و تردید، یأس و ناامیدی کشانده شدند، دیگر در مسائل حیاتی جامعه دخالت نکردند، و انقلاب را تداوم ندادند و انواع بدبختی‏ها دامنگیر امّت اسلامی شد.

در اینجا به برخی از عوامل شک و تردید و یأس و ناامیدی فرد و جامعه اشاره می‏کنیم.

اول- پخش شایعات

دوم- طرح سؤالات دروغین (می‏گفتند آیا اهل‏بیت معصومند؟ آیا خلافت و حکومت ارثی است؟ چرا نباید شورائی باشد؟ آیا فقط علی (ع) حق است؟)

سوّم- جعل حدیث با نام و یاد رسول خدا، احادیث دروغین، به رخ مردم می‏کشیدند که پیامبر فرمود (ما انبیاء ارث نمی‏گذاریم)(1)

باید پرسید: اگر احادیث رسول خدا معتبر است پس چرا در رابطه با ولایت و رهبری امام علی (ع) احادث پیامبر (ص) را نادیده گرفتند؟

چهارم- طرح تفسیرهای دروغین از قرآن و اسلام.

پنجم- به زیر سؤال بردن لیاقت امام علی (ع) برای رهبری (گفتند علی (ع) جوان است، هستند کسانی که از او سیاستمدارتر باشند).

ششم- ترساندن از فتنه‏ها و تهدید کردن مردم (اگر با ابابکر بیعت نکنید فتنه‏ها بپا می‏شود و اسلام در خطر است).

هفتم- جوسازی‏های شیطانی با دروغپردازی و تهدید و ارعاب(2)

هشتم- قدرت‏طلبی و انحراف افراد سرشناس مدینه که در انحراف افکار عمومی نقش تعیین کننده‏ای داشت.

نهم- سکوت و تطمیع و انزواگرائی جمعی از اصحاب رسول خدا (ص).

دهم- ظاهر شدن خط نفاق چهره‏های سرشناسی که دلهای بسیاری از اقشار مردم را جذب کرده بودند و به عنوان نفوذی‏های فرصت‏طلب عمل می‏کردند.

یازدهم- توقّف و در جا زدن و خستگی یاران همراه.

دوازدهم- کثرت و فراوانی مخالفانی که با همه اختلافات در نفی امام علی (ع) هم دست شده بودند.


1) تنها عُمَر و عایشه شهادت دادند و گفتند ما از پیامبر (ص) شنیدیم که فرمود:لا نُورِّثُ دِرهَماً وَ لا دِیناراً (من درهم و دیناری ارث نمی‏گذارم)در رابطه با این شهادت ناروا حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: هذا اَوّلُ شَهادَةِ زُورٍ شَهِدا بِها فِی الاِسْلامِ«این نخستین گواهی باطل در اسلام است که آن دو نفر مطرح کرده‏اند»1. بیت‏الاحزان ص 2112. سیرة الائمة (ع) ص 130 (عمر و عبدالرحمن بن عوف و عائشه شهادت دادند)3. کشف‏الغمّة ج 1 ص 478: إربلی متوفای 689 هجری4. کنزالفوائد کراجکی ص 361: کراجکی متوفای 449 هجری5. فتوح البلدان ج 1 ص 36: بلاذری متوفای 279 هجری6. انساب الاشراف ص 519: بلاذری متوفای 279 هجریپس از به خلافت رسیدن عثمان، عائشه ادّعای ارث از خلیفه نمود، پاسخ شنید که ابابکر و عمر سرمایه‏هائی بدون حساب، از طرف خودشان به شما می‏دادند که بر من واجب نیست، عایشه گفت، ارث مرا که از پیامبر (ص) به جای مانده است، تحویل دهید، عثمان با تعجّب پرسید:کدام ارث؟!!مگر تو و عمر شهادت ندادید که پیامبران ارث نمی‏گذارند؟!!پس بر اساس گواهی شما، ارثی از پیامبر (ص) به شما نخواهد رسید، همانگونه که فاطمه (علیهاالسلام) را محروم کردید اینجا بود که عایشه با سخنان اهانت‏آمیزی در میان مسجد مدینه، عثمان را تهدید کرد- تاریخ طبری- بیت‏الاحزان (ترجمه) ص 209 و 210.

2) برای رسیدن به حکومت و قدرت، هر کاری را که توانستند. انجام دادند، و انواع ظلم و ستم‏ها را تحقّق بخشیدند، رسوائی اعمال ناپسند سران سقیفه آنچنان غم‏انگیز و دردآلود بود که ناچار شدند خود به زشتی آنها اعتراف نماینداندوه و پشیمانی ابابکر در لحظه‏های پایانی زندگی، از اعمال نادرست گذشته گویای همین واقعیت است که گفت:وَدَدْتُ اَن لَم أبعُثُ خالِد بنِ الولید الی مالک بن نویرة و وَدَدتُ اَنّی لم اکشِفُ بَیتُ فاطمةَ (علیهاالسلام) و ان کان أغلق عَلی حَرب و وَدَدْتُ أنّی لَم أحرِقُ الفُجاءَةَ(ای کاش خالد را برای قتل مالک بن نویرة نفرستاده بودم، ای کاش فرمان هجوم به خانه فاطمه (علیهاالسلام) را صادر نکرده بودم، و ای کاش بیچاره فُجائةَ «ایاس بن عبداللّه» را زنده زنده نسوزانده بودم)بیچاره فجائة در حالی که فریاد می‏زد (ما کَفْرت اِنّی لِمُؤمِنٌ) در مُصلّی مدینه زنده زنده در آتش سوختند1. خصال ص 171: شیخ صدوق متوفای 380 هجری2. مروج الذهب ج 2 ص 301: مسعودی متوفای 346 هجری3. تجارب الأمم. ابن مسکویه متوفای 421 هجری4. کامل ابن أثیر ج ص 237: ابن أثیر متوفای 606 هجری5. تاریخ طبری ج 2 ص 619. و. ج 3/ 430: طبری متوفای 310 هجری6. میزان الاعتدال ج 2 ص 215: ذهبی متوفای 748 هجری7. ریاحین الشریعة ج 1 ص 291:8. لسان المیزان ج 4 ص 1899. کتاب الأموال ص 193: ابوعبیدة متوفای 225 هجری10. الامامة والسیاسة ج 1 ص 18: ابن قتیبة متوفای 276 هجری11. شرح نهج‏البلاغه ج 1 ص 130 و ج 2 ص 20: ابی‏الحدید 656 هجری12. کتاب عبدالله بن سبا ج 1 ص 10613. عقدالفرید ج 4 ص 268 و ج 2 ص 254: ابن عبدربّه متوفای 328 هجری14. کنزالعمال ج 3 ص 135.15. تاریخ ذهبی ج 1 ص 388: ذهبی متوفای 748 هجری16. مرآة الزمان: ابن الجوزی متوفای 654 هجری17. تاریخ دمشق (شرح حال ابابکر): ابن عساکر متوفای 571 هجری.