بر افلاک حقایق زهرهی حلم و حیا زهرا++
به بحر عصمت حق گوهر صدق و صفا زهرا
یگانه بانوی دین فخر نسوان بنیآدم++
فروزان شمع بزم محفل آلعبا زهرا
بتول طاهره خیر النسا انسیهی حورا++
مهین امالائمه، بنت ختم الانبیا زهرا
زکیه، بضعه ختم رسل، صدیقهی مطلق++
خبیر «سر ما اوحی»(1) به امر مصطفی زهرا
غرض در خلقت زن بود حق را در وجود او++
وگرنه بود در رتبت نبوت را سزا زهرا
کمال وهم حیران است در وصف جلال او++
چو مستغنی است از هر وصف و هر مدح و ثنا زهرا
نیاسوده هنوز از ماتم مادر که در دنیا++
به درد فرقت و داغ پدر شد مبتلا زهرا
فغان زان دم که با اطفال لب پر شکوه از امت++
روان شد بر سر قبر پیمبر با نوا زهرا
به زاری گفت ای سلطان خوبان یا رسولالله++
نگر از جور امت گشته زار و بینوا زهرا
مرا ای باعث ایجاد عالم در پناه خود++
ببر، زیرا که سیر آمد ازین دار فنا زهرا
ندانم شیعیان، با آن همه درد و الم آیا++
خبر میداشت آندم از حدیث کربلا زهرا
1) سر ما اوحی: اشاره به آیهی مبارکه 10 از سورهی النجم است که میفرماید «و خداوند به بندهی خویش هر چه باید وحی کند، وحی کرد».