جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شمس الضحی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

از لب لعل تو سخن کیمیاست هم گهر++

گر دو نعل تو همه توتیاست در بصر

روی تو را جلوه‏ی صد آفتاب آب و تاب++

بوی تو از عنبر و مشک ختاست خوبتر

و آنکه حق و قدر تو نشناخته باخته++

کرم خراطین(1) شده و خُنْفَساست

و آن قد و قامت بدل نخل طور داده نور++

زان ید بیضای کلیم و عصاست جلوه‏گر

عرش برین هم شده زان مد ظل مستظل(2)++

نخله‏ی مریم هم از آن ظل به پاست بارور

فاطمه‏ی زهرا، دخت رسول هم بتول++

سیده بر کل رجال و نساست در بشر

فاطمه از نور ازل مشتق است و اسبق است++

ختم رسل، احمد، شمس الضحی است و آن قمر

طوبی بافد به ولایش حلل(3) بی خلل++

سندس و دیبا به تن اولیاست بی اِبَر(4)

با زهرا امر شفاعت بدان بی گمان++

بر دستش امر شفاعت به پاست بی حذر

هر کس از فضل بتول آنچه گفت دُر بسفت++

مدحش بر السنه‏ی اصفیاست چون گهر

هر که بدان ریشه‏ی چادر زده است نیک دست++

اوست همانسان که مجاب الدعاست(5) مغتفر(6)

چامه‏ی من گر به حضور بتول شد قبول++

فخر مرا در عرش و نُه سماست بحر و بر

چامه‏ام ای حجت کبری بتول کن قبول++

از تو عمل صحت و عمر و غناست منتظر(7)

از ما بر آل محمد (ص) سلام تا قیام++

لوح و قلم مادحشان را سزاست سیم و زر


1) خراطین: کرمهای بلند و دراز در زمین نمناک.

2) مستظل: جوینده سایه و به سایه پناه برنده.

3) حلل: جامه‏ها و زیورها.

4) ابر: سوزن‏ها.

5) مجاب الدعا: مستجاب الدعوه، آنکه دعایش قبول شده.

6) مغتفر: آمرزیده، بخشوده شده.

7) منتظر: در انتظار، یا آنچه انتظارش را می‏کشند.