جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سرمه‏ی چشم ملک

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

شمس باشد شمسه‏ی(1) کاخ جلال فاطمه++

ماه باشد مهچه‏ی(2) بار جلال فاطمه

سرمه‏ی چشم ملک اندر فلک دانی ز چیست++

گر نمی‏دانی بود گَرِد نِعال(3) فاطمه

هفت(4) باب و چار مادر تربیت ننموده‏اند++

زیر نه افلاک، فرزندی مثال فاطمه

دختری از آدم و حوا نیامد در وجود++

چون خدیجه مادر نیکو خصال فاطمه

ما سوی الله(5) تا ابد هستند و بودند از ازل++

جمله مهمان بر سر خوان نوال فاطمه

همچو گیسوی یتیمانش پریشان گشت حال++

چون ز دنیا رفت باب بی همال فاطمه

یاد محنت‏ها که بابش دید از هر بوالهوس++

یک نفس بیرون نمی‏رفت از خیال فاطمه

چون علی را دید غمگین از جفای دشمنان++

زان غم جانکاه افزون شد ملال فاطمه

آن بلاهائی که رو آورد سویش در جهان++

مایه شد آخر برای ارتحال فاطمه

بس که بار غم نهادش بر سر دوش آسمان++

چون کمان شد خم قد با اعتدال فاطمه


1) شمسه: نقش و نگاری که با گلابتون روی لباس می‏دوزند، آنچه که از فلز به شکل خورشید درست کنند و بالای قبه یا جای دیگر نصب کنند.

2) مهچه: ماه کوچک.

3) گرد نعال: غبار قدم و گرد کفش. نعال: جمع نعل، کفش.

4) هفت باب و چار مادر: هفت سیاره و چار عنصر.

5) ما سوی الله: کلیه مخلوقات و موجودات و ممکنات و به معنی آنچه غیر از خدای تعالی باشد.