جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رد پیشنهاد ابوسفیان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ابوسیفیان به درِ خانه‏ی پیامبر (ص) آمده بود، علی (ع) و عباس (عموی آنحضرت) به او نگاه می‏کردند ببینند که چه می‏گوید، ابوسفیان این اشعار را خواند:

بَنِی‏هاشِمٍ لا تَطْمَعُوا النّاسَ فِیکُمُ++

وَ لا سِیّماتَیْمِ بْنِ مُرَّةٍ اَوْ عَدِیّ

فَمَا الْاَمْرُ الّا فِیکُمُ وَ اِلَیْکُمُ++

وَ لَیْسَ لَها اِلّا اَبُوحَسَنٍ عَلِیّ

اَبا حَسَنٍ فَاشْدُدْ بِها کَفَّ حازِمٍ++

فَاِنَّکَ بِالْاَمْرِ الَّذِی تُرْتَجی مَلِیّ

: «ای دودمان بنی‏هاشم، دیگران را در مورد خلافت خودتان، به طمع نیندازید، بخصوص طایفه تَیْم بن مرّه (ابوبکر) و طایفه عَدّی (عمر) را، امر خلافت از آن شما بنی‏هاشم است و به شما بازمی‏گردد، و آن مخصوص ابوالحسن علی (ع) می‏باشد، ای ابوالحسن! بوسیله‏ی خلافت، پنجه و پپشتکار خود را محکم و استوار کن، زیرا تو به امر خلافت که امید داری، شایسته و سزاوار می‏باشی».

سپس فریاد زد: ای بنی‏هاشم! ای فرزندان عبدمناف! آیا شما راضی می‏شوید که ابوفصیل پست پسر پست حاکم شما گردد، سوگند به خدا اگر بخواهید، لشکر بسیار از سواره و پیاده آماده سازم که آنها را در تنگنا قرار دهند!!.

امیر مؤمنان (ع) (که از ماهیّت ناپاک ابوسفیان اطلاع داشت) به ابوسفیان فرمود: برگرد! که سوگند به خدا آنچه را می‏گوئی برای خدا نیست، تو همیشه در حال فریب و خدعه به اسلام و مسلمین هستی، و ما به تجهیز جنازه‏ی رسول اکرم (ص) بودیم، و هر

کسی به جزای عمل خود می‏رسد، خداوند ولّی و یاور رنج دیدگان است.

ابوسفیان (که قصد سوئی داشت و می‏خواست فرصت‏طلبی کند) مأیوس شد و از حضور علی (ع) به سوی مسجد رفت، دید بنی‏امیّه در مسجد اجتماع کرده‏اند، آنها را برای به دست گرفتن زمام خلافت تحریک کرد، ولی آنها از او پیروی نکردند، به این ترتیب فتنه‏ای پدید آمده بود که همه به آن مبتلا شده بودند، و دستاویزهای بدی بود که واقع شده بود، شیطان سلطه یافته بود و ستم‏پیشگان دست به دست هم داده بودند، ولی مؤمنان در این راستا، پریشان و خوار شده بودند، این است معنی باطنی سخن خدا که می‏فرماید:

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خاصَّةً.

: «و از فتنه بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمی‏رسد» (بلکه همه را فراخواهد گرفت) (سوره انفال آیه 25).