الاسل قریشا و لم منهم++
من استوجب اللوم او فند(1)
و قل: ما لکم بعد طول الضلال++
لم تشکروا نعمه المرشد؟(2)
اتاکم علی فتره فاستقام++
بکم جائرین عن المقصد(3)
و ولی حمید الی ربه++
ومن سن ما سنه یحمد(4)
و قد جعل الامر من بعده++
لحیدر بالخبر المسند(5)
و سماه مولی باقرار من++
لو اتبع الحق لم یجحد(6)
فملتم بها حسد الفضل عنه++
و من یک خیر الوری یحسد(7)
و قلتم بذاک قضی الاجتماع++
الا انما الحق للمفرد(8)
سیعلم من فاطم خصمه++
بای نکال غدا یرتدی(9)
1) هان از قریش باز جو! و بدان سزاواران ملامت بگو.
2) بگو! چرا پس از آنکه مدتی دراز در گمراهی بسر بردید نعمت راهنما را سپاس نگفتید.
3) هنگامی که جهان در آتش گمراهی میسوخت چراغ هدایت را برای شما از راه بدرشدگان بیفروخت.
4) و ستوده نزد پروردگار شد و هر که براه او رفت ستوده و رستگار شد.
5) و پس از خود کار را به حیدر «علی» واگذاشت که امام است، و این حدیث درست و تمام است.
6) او را مولی نامید، و آن کس هم که پذیرفت و شنید، اگر براه حق میرفت بانکار نمیگرایید.
7) و شما خلافت را به دیگری سپردید، چه به برتری علی رشک بردید و آنانکه برترانند، محسود جهانیانند.
8) گفتید آن رای شوری است و نگفتید داوری از آن خداست.
9) آن را که خصم فاطمه زهراست فردا داند که چه کیفری برای او مهیاست.