کیست وجودش ز بعد خالق اکبر++
فوق وجود و ز حد وصف فراتر؟
کیست که باشد وجود ذیل وجودش++
هست عرض هر چه هست و اوست چو جوهر؟
هست فضای وجود از که مصفا++
مغز جهان از شمیم کیست معطر؟
روشنیاش از کجا ظلمت هستی++
دیدهی عالم به نور کیست منور؟
دور به مهر چه کس همی زند افلاک++
دست که باشد مدار چرخ مدور؟
نخل وجود از ولای کیست خورد آب++
وان گل آدم به مهر کیست مخمر؟
درج کمال از کمال کیست پر از دُر++
چرخ وقار از وقار کیست پر اختر؟
از که برآورد بار، نخل نبوت++
باغ امامت، ز یمن کیست مشجر؟
کیست که پیوند زد به نخل نبوت++
شاخ ولایت، که شد رسا و تناور؟
آنکه گشایم دهان چو بهر مدیحش++
ریزد خرمن خرمن ز لب دُر و گوهر
نافهی ترمی دمد به جای مرکب++
خامه نهم چون به مدح او سر دفتر
آنکه وجودش ز عیب و نقص مبرا++
فاطمهی طاهره، صدیقهی اطهر
آنکه بود هستی را قوام به ذاتش++
آنکه بود چرخ را به تارک افسر
نور دل مصطفی زکیهی عذرا++
بضعه خیرالورا بتول مطهر
آنکه در آیینهاش خدا متجلی++
آنکه علی راست کفو و همدم و همسر
آنکه به شأنش نزول آیهی تطهیر++
آنکه به وصفش ورود سورهی کوثر
معنی مشکوه او در آیهی نور است++
نور علی نور، او و نفس پیمبر
کنیهاش امالحسین و امابیها++
زهرهی زهرا لقب، شفیعهی محشر
عفت او ماورای مرز تصور++
عصمتش از رخنهی عقول فراتر
عفت او بین که قبر خویش نهان خواست++
تا که بجز محرمش ننشیند بر سر
«عصمت خالق بود، سزاست که باشد++
مرقد پاکش ز چشم خلق مستر»
عاجزم از اینکه آورم به تصور++
آنچه ز وصفش بود به سینه مصور
فوق تصور بود ثنای جمیلش++
کز ملک العرش سوزد اینجا شهپر
«صاعد» از این چامه مصرعی ندهم من++
گر همه عالم بر آن نهند برابر