جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

داغ زهرا (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

نبیند دیده‏ی دل چشم خونباری که من دارم++

بسوزد سینه از آه شررباری که من دارم

پریشان خاطرم، افسرده‏ام، حالم چه می‏پرسی++

که جانسوز است شرح درد بسیاری که من دارم

چو حق خویش را از دشمن حق ادعا کردم++

زدند از کین شرر بر چار دیواری که من دارم

گل عمرم نه تنها شد ز بیداد خزان پرپر++

که از جور خسان پژمرده گلزاری که من دارم

شکسته استخوان و خسته و مجروح بازویم++

ز در پرسید رنج جسم بیماری که من دارم

کنم پنهان ز حیدر روی خود تا نپندارد++

ز سیلی نیلگون گردیده رخساری که من دارم

به خود پیچیدم از درد و نگفتم راز دل با کس++

نباشد جز خدا آگه ز اسراری که من دارم

علی جان بعد مرگم کودکانم را تسلی ده++

توئی غم پرور اطفال بی یاری که من دارم

به شب هنگام جسمم را به خاک تیره پنهان کن++

مگر آید به پایان این شب تاری که من دارم

فسرد از داغ زهرا لاله‏ی طبع تو «مردانی»++

که می‏سوزد از این ماتم دل زاری که من دارم