جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خورشید دیگر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امروز، روز دیگر و خورشید دیگر است++

کاخ وجود، غرق نشاط است و زیور است

گوی زمین که نور ز خورشید می‏گرفت++

بر تارک زمانه، فروزنده افسر است

شد گوی تیره، منبع نور ستاره‏ها++

خورشید ز تابش رویش منور است

منظومه‏های شمسی و انوار کهکشان++

در نور صبحگاه زمینی شناور است

سایند مشک و عنبر و سوزد عبیر و عود++

یا للعجب سراسر گیتی معطر است

روح بهار، خنده زد و شادباش گفت++

دامان چرخ، پر گل و پر در و گوهر است

بلبل به سرو و لاله و سنبل سلام گوی++

گل نازکانه بر همه جا سایه گستر است

چون آفتاب زرکش صبح امید و عشق++

هر ذره در سرادق آفاق، بتگر است

ساغر به دست، پیر فلک سرخوش است و شاد++

«پیرانه سر، هوای جوانیش در سر است»

پرسیدم از خرد که جهان را چه اوفتاد++

کاینگونه شاد و خرم و پر زیب و پر فراست

روح القدس ز کنگره‏ی عرش گفت هان++

مولود با سعادت زهرای اطهر است

دخت نبی که گوهر رخشای عصمت است++

درج شرف که همسر والای حیدر است

زهرای پاک، نور شبستان کاینات++

کز خاک، تا سپهر برین سایه گستر است

نور هدی و چشمه‏ی نور خدا که او++

بر یازده امام، مربی و مادر است

انسان کامل، آنکه کمالی است بیزوال++

فخر سلاله‏ی بشر و مهر انور است

رکن و مقام و خیل و حرم، آسمان قدر++

در پیش آستان رفیعش محقر است

در جنب سایبان جلالش به نیم جو++

ور خود شکوه قیصر و جاه سکندر است

با خاک درگهش به بهشتم نیاز نیست++

خاک در تو هر که بروبد، توانگر است

«از نامه‏ی سیاه نترسم که روز حشر»++

بانوی ما شفیعه‏ی صحرای محشر است

گر کاروان به بانگ درای تو می‏رود++

او را امید همره و توفیق رهبر است

ره یافتن به کوی سعادت در این سفر++

بی توشه‏ی محبت او، نامیسر است

با یاد مهرزای توام خاطر آشناست++

با مهر دلنواز توام، روح خوگر است

ای ساحل نجات و دیار پناه و امن++

مهر تو در حوادث جانگاه، سنگر است

چشم امید ماست به سوی بتول پاک++

روی نیاز ما سوی ساقی کوثر است

بر تو نثار باد سلام و درود حق++

هم بر کسی که لمعه‏ی آن پاک گوهر است