جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خواب دیدن ابن‏عنین شاعر قرن هفتم

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در کتاب عمدة الطّالب در ذکر احوالات «بنی‏داود بن موسی الحسنی» داستان عجیبی نقل شده که در بین علمای نسب‏شناس، و غیر آنها مشهور است و سند مورد

اطمینان دارد، و در دیوان ابن‏عُنَین(1) ذکر شده است و آن اینکه:

ابن‏عُنَیْن شاعر، سالی به سوی مکّه رهسپار شد، اموال و کالاهای بسیاری همراه داشت، در راه بعضی از سادات منسوب به بنی‏داود به او دستبرد زدند و همه‏ی اموال او را غارت کردند، حتّی لباسش را از تنش بیرون آوردند و چندین زخم بر بدنش وارد نموده و سپس او را در همانحال گذاشتند و گریختند.

ابن‏عُنین برای سلطان یمن، عزیز بن ایّوب نامه‏ی شکایت نوشت و از او دادخواهی کرد.

در آن وقت سلطان یمن، برادرش مَلِک ناصر را به ساحل دریائی که آن را از دست اهالی فرهنگ، بیرون آورده و فتح کرده بود، فرستاده بود، و خود مَلِک ناصر، از برادرش خواسته بود، که اجازه دهد تا مدّتی در ساحل دریا باشد.

ابن‏عُنین در نامه‏ی خود با ذکر قصیده‏ی تحریک‏کننده‏ای که سروده بود، سلطان یمن را به انتقام گرفتن از ساداتی که اموالش را غارت نموده بودند، دعوت نموده بود، اشعار آغاز آن قصیده چنین است:

اَعْیَتْ صِفاتُ نَداکَ الْمصقع اللَّسنا++

وَ جِزْتَ فِی الْجُودِ حَدَّ الْحُسْنِ وَالْحسنا

وَ لا تَقُلْ صاحِبَ الْاِفْرَنْجِ اَفْتَحُهُ++

فَما تَساوِیِ اِذا قایَسْتَهُ عَدَنا

وَانْ اَرَدْتَ جِهاداً فَارْق سَیْفَکَ مِنْ++

قَوْمٌ اَضاعُوا فُروضَ اللَّهِ وَ السُّنَنا

طَهِّرْ بِسَیْفِکَ بَیْتَ اللَّهِ مِنْ دَنَسٍ++

وَ مِن خَساسَةِ اَقْوامٍ بِهِ وخنا

وَ لا تَقُلْ اِنَّهُم اَوْلاد فاطِمَةٍ++

لَوْ اَدْرَکُوا آلَ حَرْبِ حارَبُوا الْحَسَنا

یعنی: «صفات نیک و سخاوت تو گویندگان فصیح و بلیغ را از بیان آن عاجز نموده، و تو در سخاوت و بخشش به جائی رسیده‏ای که از مرز خوبی و خوبترها فراتر رفته‏ای، مگو که من ساحل تحت استعمار فرهنگ را فتح کرده‏ام، زیرا با مقایسه ساحل فرهنگ با شهر عَدَنْ، این دو، همسان نیستند (ساحل کجا و عدن کجا؟) تو اگر قصد جهاد داری شمشیر خود را به سوی قومی بکش که واجبات و سنن الهی را تباه ساختند، با شمشیر خود خانه‏ی خدا (مکّه) را از ناپاکیها و از اقوام پست و زشت (مانند

قوم بنی‏داود) پاک کن.

نگو که آنها از فرزندان فاطمه (س) هستند و با آنها نمی‏جنگم، زیرا که این‏ها (سادات دزد) اگر به دودمان ابوسفیان دسترسی یابند برای کشتن امام حسن همدست خواهند شد».

وقتی که ابن‏عُنین این قصیده را سروده و برای سلطان یمن فرستاد، در عالم خواب دید در کنار کعبه است و حضرت زهرا (س) مشغول طواف کعبه می‏باشد، به پیش رفت و سلام کرد، ولی حضرت زهرا (س) جواب سلام او را نداد، گریه و زاری کرد و عاجزانه به آن حضرت عرض کرد که من چه گناهی کرده‏ام که موجب شده جواب سلام مرا نمی‏دهی؟

حضرت زهرا (س) در پاسخ ابن‏عُنین این اشعار را خواند:

حاشا بَنِی فاطِمَةِ کُلِّهُمُ++

مِنْ خِسَّتِهِ تعرض اَوْمِنْ خنا

وَ اِنَّما الْاَیّام فِی غَدْرِها++

وَ فِعْلِهَا السُّوءِ اَسائَتْ بِنا

وَ اِنْ اَسامِنْ وَلَدِی واحِدٌ++

جَعَلْتَ کُلُّ السَّبِّ عَمْداً لَنا

فَتُبْ اِلَی اللَّهِ فَمَنْ یَقْتَرِف++

ذَنْباً بِنا یَغْفِرلَهُ ما جَنی

اَکْرِمْ لَعَیْنِ الْمُصْطَفی جَدِّهُمْ++

وَلا تُهِنْ مِنْ آلِهِ اعینا

فَکُلَّما نالَکَ مِنْهُمْ، عَنَا++

تلقِی بِهِ فِی الْحَشْرِ مِنّا هِنا

یعنی: «حاشا که همه‏ی فرزندان فاطمه (س) پست و زشت باشند، ولی روزگار با مکر و حیله با ما بدی و ستم کرد، اگر یک نفر از اولاد من بدی نمود، تو نباید عمداً به همه‏ی آنها دشنام بدهی، از کردار خود توبه کن، که اگر کسی نسبت به ما بدی کرده باشد و توبه کند، خداوند او را می‏آمرزد، بخاطر جدّشان حضرت مصطفی (ص) آنها را گرامی بدار و هیچیک از آل او را میازار و توهین مکن، و هر چه از ناحیه‏ی آل رسول (ص) به تو رسید، پاداش آن را در روز قیامت هنگام ملاقات با ما دریافت خواهی کرد».

ابن‏عُنین می‏گوید: در این حال با زاری و گریه و ترس از خواب بیدار شدم، و دریافتم که به برکت حضرت صدّیقه‏ی طاهره (س) زخمهای بدنم خوب شده، در آن هنگام توبه کردم و از آنچه گفته بودم پشیمان شدم، و سپس این اشعار را (به عنوان عذرخواهی) سرودم و حفظ کردم:

عُذْراً اِلی بِنْتِ نَبِیِّ الْهُدی++

تَصْفَحُ عَنْ ذَنْبِ مُسیی‏ءٍ جَنا

وَ تَوْبَة تَقْبَلُها مِنْ اَخِی++

مَقالَة تُوقعُهُ فِی الْعِنا

وَ اللَّه لَوْ قَطَّعَنِی واحِدٌ++

مِنْهُمْ بِسَیْفِ الْبَغْیِ اَوْ بِالْقِنا

لَمْ اَرَما یَفْعَلُهُ سَیِّئاً++

بَلْ اَرَهُ فِی الْفِعْلِ قَدْ احْسَنا

یعنی: «به پیشگاه دختر پیامبر هدایت، عذر آورم که از گناه گنهکاری که جنایت کرده، بگذرد، و توبه کردم که قبول کند توبه را از برادر صاحب گفتاری که همین گفتار، او را به زحمت انداخته است، (از این پس) سوگند به خدا اگر یکی از آنها (اولاد فاطمه) با شمشیر ستم یا با نیزه‏ی ظلم مرا پاره پاره کند، کردار او را زشت نمی‏نگرم، بلکه به عنوان کار شایسته می‏نگرم».


1) عُنین (بر وزن حسین) ابوالمحاسن محمد بن نصرالدین بن الحسین بن عُنین انصاری کوفی دمشقی، شاعر معروف قرن هفتم است که دارای دیوان می‏باشد، و به سال 630 ه.ق از دنیا رفته است (ریاحین الشّریه ج 2 ص 127)- مترجم.