عارفان را صنع حق دیدن نشاط افزاستی++
و آنچه در چشم تو نازیبا بود زیباستی
هر چه از پیدا و پنهان زشت و زیبا دیدهای++
ز امر حق باشد، کزو بود، همه اشیاستی
کیست دانی مظهر حق، آنکه تسلیم قضاست++
کی ورا گر تیر بارد از فلک پرواستی
آلاحمد جمله زین رو مظهر حق گشتهاند++
کی کسی ز آنان به رتبت در جهان والاستی
حضرت امالائمه، فاطمه خیر النساء++
آنکه نور چشم جان سید بطحاستی
کیست زهرا، آنکه با شاه ولایت همسر است++
محرم راز علی عالی اعلاستی
این زن مرد آفرین را نیک اگر بینی به دهر++
هست بیهمتا و همچون همسرش یکتاستی
بی ولایش دم ز دینداری زدن بی حاصل است++
دین حق بی مهر او بی معنی و بیجاستی
گر نمیشد خلقت زهرا به ظاهر آشکار++
خوب میدیدی علی بی همسر و تنهاستی
من چه گویم در علو رتبت وی کز مقام++
خاکروب آستانش مادر عیساستی
مادری مانند زهرا هست فرزندش حسین++
آنکه بر فرق عوالم تاج کرمناستی
صبر بی پایان او شد جلوهگر در مجتبی++
زان شجر بین این ثمر گردیدهات بنیاستی
خورد از آن پستان چون زینب شیر، گویائی گرفت++
پشت چرخ از خطبهاش لرزد ز بس غراستی
بود زهرا افتخار بانوان حقپرست++
عقل داند منکر وی تا ابد رسواستی
بارالها احتیاجش را به لطف خود برآر++
هر که چون «کی فر» محب عترت زهراستی