شاه رسل چو فاطمه، گر دختری نداشت++
بی شبهه آسمان حیا اختری نداشت
گر خلقت بتول نمیکرد کردگار++
در روزگار شیر خدا همسری نداشت
از این دو گر یکی نه به هستی قدم زدی++
این یک به راستی زنی، آن شوهری نداشت
بی دختر پیمبر ما عرصهی حیا++
مانند امتی است که پیغمبری نداشت
بی دختر پیمبر ما، نو عروس دهر++
خوش دلفریب بود ولی دختری نداشت
خاتون هفت پرده که در هشت باغ خلد++
عصمت هر آنچه گشت چو او خواهری نداشت
الا که آن شفیعهی محشر به راستی++
تاب سخا و فقر علی، دیگری نداشت
جانها فدای او و دو پور گرامیش++
و آن شوی تا جدار وی و باب نامیش
ای بانوی حریم شهنشاه لا فتی++
ای معجر تو عصمت، و ای حجلهات حیا
ای گوشوارهی تو دُر اشک بی کسان++
گلگونهی تو خون شهیدان کربلا
ای مریم دو عیسی و چرخ دو آفتاب++
ای معدن دو گوهر و مام دو مقتدا
همخوابهی علی و جگر گوشهی نبی++
مخدومهی خلایق و محبوبهی خدا
کابین تو فرات و عیال تو تشنه لب++
میراث تو فدک، حسین تو بینوا