جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حسن و حسین در آغوش زهرا

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در روایت ورقه آمده، امیر مؤمنان (ع) فرمود: مشغول غسل دادن فاطمه (س) شدم، او را در درون پیراهن، بی‏آنکه پیراهنش را از تن بیرون آورم غسل دادم، به خدا سوگند فاطمه (س) پاک و پاکیزه بود، سپس از باقیمانده‏ی حنوط رسول خدا (ص) او را حنوط کردم و کفن بر او پوشاندم، و پیچیدم، وقتی که خواستم بندهای کفن را ببندم، صدا زدم:

ای اُمّ‏کلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضّه، ای حسن و ای حسین هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ اُمِّکُمْ…: «بیائید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید، که وقت فراق و لقای بهشت است».

حسن و حسین (ع) آمدند و با آه و ناله می‏گفتند:

واحَسْرَتاهُ! لا تُنْطَغی اَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنا مُحَمَّدُ الْمُصْطَفی وَ اُمُّنا فاطِمَةُ الزَّهْراءِ…

: «آه! چه شعله‏ی حسرت و اندوهی که هرگز خاموش شدنی نیست، برای فقدان جدّمان محمد مصطفی (ص) و مادرمان فاطمه زهرا (س)، ای مادر حسن! و ای مادر حسین! وقتی که با جدّمان ملاقات کردی، سلام ما را به او برسان، و به او بگو: ما بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم».

امیر مؤمنان (ع) فرمود:

اَنِّی اُشْهِدُ اللَّهَ اِنَّها قَدْ حَنَّتْ وَ اَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْها وَ ضَمَّتْهُما اِلی صَدْرِها مَلِیّاً.

: «من خدا را گواه می‏گیرم که فاطمه (س) ناله‏ی جانکاه کشید و دستهای خود را دراز کرد و فرزندانش را مدّتی به سینه‏اش چسبانید».

ناگاه شنیدم هاتفی در آسمان صدا زد:

یا اَبَا الْحَسَنِ اِرْفَعْهُما عَنْها فَلَقَدْ اَبْکِیا وَاللَّهِ مَلائِکَةَ السَّماءِ…

: «ای علی!، حسن و حسین را از سینه‏ی مادرشان بلند کن، که سوگند به خدا این حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گریه انداخت، و دوستان مشتاق دوست خود می‏باشند».

آنگاه حسن و حسین (ع) را از سینه مادرشان، بلند کرد.