ملک در سجدهی آدم زمین بوس تو نیت کرد++
که در حسن تو چیزی دید بیش از طور انسانی
حافظ
آفریدگار توانا را در پردهی مشیت، رمز و رازهاست و در نهانخانهی تقدیر و ابداع، طرفهکاریها. آن یگانهی بی انباز از پی اظهار قدرت و ابراز حکمت خویش، امور ممتنع را میسر و محال را ممکن میسازد، گاه آتش را بر خلیل گلستان میکند و از عصای چوبین موسی اژدها پدید میآورد و گاه آب نیل را بر قبطیان خونابه میسازد، هر چند عقل جز وی خردهبین، از ادراک حقیقت و ماهیت آن عاجز است، اما چنین اموری برای آن کیمیا کار قدیر امری ممکن است و تبدیل و تغییر ماهیت کاری آسان.
ای مبدل کرده خاکی را به زر++
خاک دیگر را نموده بوالبشر
کیمیا داری که تبدیلش کنی++
گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار تست++
وین چنین اکسیرها ز اسرار تست
اما در این عالم گاه واقعهای به وقوع میپیوندد که هر چند به ظاهر، طبیعی مینماید ولی اگر در آن به دیدهی بصیرت بنگریم آن واقعه خود معجزهای بزرگ است و از حیث شمول و تاثیر به مراتب از آن معجزات عظیمتر.
آیا ظهور پیامبر گرامی اسلام در میان عرب جاهلی و آن مردمی که از هرگونه کمال و فضیلتی عاری بودند و خود بزرگترین معجزه به شمار نمیآید؟.
انسانی با آن همه محاسن و مکارم که تجسم جمیع فضائل بود از میان قومی برخیزد که جز فساد و تباهی و قتل و غارت پیشهای نداشتند و به انواع مناهی و ملاهی آلوده بودند.
اشراف و سران قبائل آنان، مردمی هوسران و شهوتپرست بودند که جز شکمبارگی و شهوترانی و رباخواری و تفاخر قومی امتیازی
نداشتند و افتخارشان پردهداری کعبه بود که آن خانه را جایگاه بتان ساخته بودند، همان مردم تیرهبخت خودخواهی که از غایت جهل و عصبیت، دختران معصوم خویش را زنده به خاک تیرهی گور میسپردند و هرگز رگ مهر و عاطفت آنان نمیجنبید، و بدین عمل وحشیانه و هولناک تفاخر نیز میکردند.
از میان چنین قومی خداوند، محمد (ص) را که مظهر جمیع فضائل و مجمع تمام مکارم بود برانگیخت تا آئینی را بنیان نهد که تا انقراض عالم عهدهدار انتظام جامعه و تربیت نوع انسان و سبب سعادت و رستگاری آنان گردد.
و طرفهتر اینکه از میان همان قوم که دختران را زده به گور میسپردند و از نسل همان پیامبر، دختری پا به عرصهی هستی گذارد که جلوهی جلال و جمال خداوند و آینهی تمام نمای خصائل پیامبر و اسوهی جمیع فضائل و کمالات باشد.
آری فاطمه، آن یگانه بانوئی که دیدهی روزگار به بزرگی و علو قدر و کرامت و فضیلت او هرگز به خود ندیده، وجودش یکی از بزرگترین معجزات بشمار است.
بانوئی که آیات کتاب خدا و روایات پیامبر و ائمهی هدی، بیانگر منزلت و مرتبت اوست و خداوند و برگزیدگان خداوند ستایندهی اویند،
آیا کدام زبان و قلم را یارای آن است که او را بستاید و کمالات بیحد او را شرح کند.
خداوند به نص وحی، مقام عصمت او را در آیت تطهیر بیان کرده و ساحت قدس وی را از هر آلایشی منزه و مبرا دانسته است.
در آیهی مباهله با نصارای نجران، فاطمه یکی از ارکان آن جمع و در عداد دیگر معصومان بشمار است.
سورهی مبارکهی کوثر، وجود شریف او را خیر کثیر و برکت و نعمت جاویدان خوانده است.
روایات بسیار از رسول گرامی اسلام و ائمهی معصومین در نعت و منقبت و مقام شامخ او رسیده که در مطاوی کتب فریقین موجود است.
زندگانی فاطمه علیهاسلام از آغاز تا انجام، نمونه و سرمشق است برای انسانهای فضیلت جو و حقطلب، چه زهرا سلاماللهعلیها انسان کامل است و اسوهی تمام فضائل.
او از آغاز زندگی همگام و همراه با پدر عظیم الشان خود، راه پرنشیب و فراز مبارزه را پیمود و در کوران جمیع حوادث و مصائب استوار و مقاوم به استقبال خطر رفت، در مکه در آغاز دعوت و در مدینه پس از هجرت گام به گام با پدر و همسر خود، در راه استقرار
حکومت توحید و تثبیت بنیان اسلام راه سپرد و در این راه رنجها برد و خون دلها خورد و لحظهای از پای ننشست.
فاطمه در انتظام امور خانه و تربیت فرزندان و حُسن سلوک با همسر، نمونه و سرآمد بود و در عین حال در متن حوادث و رویدادهای جامعه حضور فعال داشت و هرگز از مسئولیت و رسالت خویش غافل نماند.
او به اثبات رسانید که زن موجودی است عظیم القدر و ملکوتی که اگر به مقام و جایگاه والای خویش واقف گردد، آنچنان به قله عظمت و ذروهی کمال عروج میکند که دیدهی عقل دیدهوران را خیره میسازد و صاحبنظران را به حیرت و اعجاب وامیدارد.
فاطمه به زنان عالم آموخت که قبول مسئولیتهای اجتماعی و مبارزه با بیداد و انحراف و پاس ارزشهای متعالی، تعارضی را با انجام مسئولیتهای خانه و خانهداری ندارد و زنان میتواند در این هر دو عرصه سهمی بسزا و تاثیری ژرف داشته باشند.
فاطمه تنها یک شخص نیست بلکه او شخصیتی است جاویدان و حقیقتی است سیال که در بستر زمان جاری است، و زلال فضیلت و کمال است که بر جویبار اندیشه و ذهن طالبان حقیقت و جویندگان فضیلت روان است و سرزمینهای مستعد و قابل را سیراب میسازد
و از آن گلهای معرفت و حکمت میرویاند، او نهال برآمده از بوستان نبوت است و گل شکفته در گلزار رسالت، غنچهای است که با نسیم وحی شکفته و در فروغ مهر ولایت بالیده است، او پا به پای پدر و همسر در جمیع صحنهها حضور داشت و در برافراشتن کاخ رفیع اسلام سهمی بسزا از آن وی بود، از این رو سخت مترصد بود که این آئین الهی از انحراف مصون ماند و از دستبرد بدعت و خلاف در امان باشد، چنین بود که چون بنیانگذار اسلام به سوی رضوان الهی و رفیق اعلی رخت کشید و امر زمامداری دستخوش خلاف و اختلاف شد او نه تنها از برای حق خویش بلکه از پی حقظ اصول و پاس حقیقت دین و مرز شریعت بپای خاست و از حوزهی آئین و حدود شرع دفاع کرد و با آن خطابهی شورانگیز جاویدان که مناظره و محاجهی او است با خلیفهی وقت، مسئولیت خویش را به انجام رسانید.
مراد و مقصد فاطمه تنها بازگردانیدن قطعه زمین فدک نبود که در نظر آن بانوی یگانه فضای آفرینش تنگ بود، بلکه مقصود اصلی وی جلوگیری از خلاف و اعمال زور و انحراف از اصول بود، چنانکه شاعر گوید:
ملک تو مرز ملکوت خداست++
کی به هوای فدک خیبری
و امام علی علیهالسلام در نامهی معروف خود به عثمان بن حنیف فرماید:
بلی، کانت فی ایدینا فدک، من کل ما اظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین… ما اصنع بفدک و غیر فدک.
آری از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، در دست ما فدک بود، گروهی بر آن بخل ورزیدند و جمعی از آن درگذشتند و آن را بخشیدند، مرا با فدک چه کار است و با آن چه خواهم کرد.
باری زهرا علیهاالسلام پاسدار مرز آئین و حافظ حوزهی دین بود، اگر از آن بزرگ بانو تنها همان خطابهی شورانگیز و گرانمایهی او که در مسجد مدینه ایراد کرده بر جای مانده، بر عظمت روح و بلندی اندیشه و اشراف وی بر امور جاری و سیطرهی او بر معارف و حقایق والا، کافی بود.
فاطمه با منطق خدائی خویش که فصل الخطاب است با خلیفهی وقت به مناظره و محاکمه پرداخت و مجمع مسلمانان را از اعوجاج و انحرافی که پیش آمده بود هشدار داد، این خطابه از نوادر و فرائدی است که در سلک سخنان بلند روزگار بشمار است و فروغ معارف و حقایق آن آفاق اندیشههای معرفت جو را روشن میسازد.
و از دیرباز مطمح نظر ادیبان و سخنوران بوده و بر آن شروح و تعلیقات نوشتهاند، آیا در برابر آن عقیلهی خاندان وحی و پروردهی مکتب نبوت، و خداوندگار سخن، چه کسی قادر است تا او را بستاید یا فضائل و کمالات بیشمار وی را باز گوید:
گر بریزی بحر را در کوزهای++
چند گنجد، قسمت یک روزهای
فاطمه علیهاسلام آن معنی متعالی و حقیقت والائی است که در واژهها و کلمات در نمیگنجد و در قید عبارت درنمیآید.
تردیدی نیست که هنر به طور مطلق، از جمله شعر در ترسیم و تصویر چهرهها و بیان خصائص شخصیتها سهمی بزرگ و تاثیری شگرفت دارد، هنرمند است که با خلاقیت خویش میتواند نام و اثر انسانی را جاودانگی بخشد و بیانگر فضیلت و کمال او باشد، اما گاهی فرد مورد تعریف چنان بلند مرتبه و عظیم القدر و واجد کمالات بیشماری است که هنر نیز در برابر او از شرح و بیان عاجز و ناتوان است و عظمت بیحد آن را برنمیتابد، و فاطمه آنچنان حقیقتی است که هنر با همه گسترگی از تبیین و ترسیم شخصیت او عاجز است.
به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را++
تو زیبا رو چنان خوبی که زیورها بیارائی
اما عشق و ایمان و علاقه و اعتقاد، دامان هنرمند، از جمله شاعر را رها نمیسازد و او را ملزم میدارد تا با همه ناتوانی و عدم بضاعت، فرد مورد علاقه و اعتقاد خود را بستاید و پرتوی از فروغ بیپایان او را در منظر و مرآی کمال جویان قرار دهد و خود با این خدمت ناچیز، بدان ممدوح تقرب جوید.
شاعرانی که به ثنا و ستایش فاطمه علیهاسلام پرداختهاند هر یک کم و بیش نشان از منزل و مرتبهی خویش دادهاند، نه در حد منزلت آن بانو سخن گفتهاند، آنان با علم و آگاهی بدین حقیقت که مقام والا و مرتبت علیای آن ستودهی خداوند برتر از مدایح آنان است، مع الوصف به سائقهی ایمان و عشق، زبان به مدحت و منقبت آن مرات جمال الهی گشوده و هر یک بفراخور بضاعت و میزان استطاعت خویش بدان حبیبهی داور، اظهار ارادت و محبت نمودهاند.
این مجموعه، نمونهای است از عشق و ارادت شاعرانی که شیفتهی عظمت و دلباختهی محبت دخت گرامی رسول معظم و امام امامان بزرگوار و معصومند، هر یک به زبانی به مدحت و ثنای آن مجمع کمال و فضیلت پرداختهاند.
یکی بسان بلبل به نواخوانی و دیگری چون قمری به ترانهگوئی و مراد آنان همه عرض ارادت و اخلاصی است به آستان زهرای مرضیه
علیهاسلام.
این مجموعه از منابع و مآخذ متعددی استخراج و انتخاب شده و سعی ما بر آن بوده که حتیالمقدور از سرودههای خوب و موثر سود جوئیم. اما این ادعا را نداریم که آنچه در این دفتر گرد آمده همه آثاری یکدست و برگزیده و فاخر است، چه چنین چیزی خاصه در چنین مجموعههائی که مخاطبهای متفاوت دارد از نوادر است، اما سعی شده که تا حدی از آثار خوب نقل شود و بطور نسبی چنین است.
لازم به توضیح است که برخی از قصائد طولانی که در حوصلهی چنین مجموعهای نمیگنجید، انتخاب بعمل آمده و تلخیص شده است یا از بعضی اشعار به علت ترکیبی نامناسب یا واژه و لغتی مهجور و نامانوس، بیت یا ابیاتی حذف شده، اما کوشش به عمل آمده تا به کلیت آن اثر لطمه و خدشهای وارد نشود.
آنچه مسلم و محقق است اینکه جمیع این آثار اعم از عالی و متوسط، محصول و مولود ایمان و عشق و محبت سرایندگان آنها است نسبت به بانوی بانوای و سیدهی نساء عالمیان فاطمه علیهاسلام و همگان چشم امید و مرحمت به آستان جلال آن مخدرهی حریم قدس الهی دارند، امید است که این خدمت ناچیز، مرضی خداوند سبحان و مورد قبول پیشگاه زهرای مرضیه صلواتاللهعلیها واقع گردد.
و برای سرایندگان و خوانندگان و گردآوردندگان ذخیرهای باشد در یوم الحساب و وسیله تقرب به حریم فاطمه در روز رستخیز، تا آن شفیعهی محشر در آن روز بیم و خطر همگان را دستگیر و شفیع گردد.
اللهم تقبل منا بمنک و کرمک
محمود شاهرخی «جذبه»- مشفق کاشانی