زهرا که خلقت دو جهان از برای اوست++
غیر از خداش هر چه بخوانی سزای اوست
از شوهر و پدر که سرآغاز خلقتند++
برتر مقام و مرتبت و اعتلای اوست
حق آندو را به فاطمه بشناسد، ای عجب++
شاهد بر این مقام حدیث کسای اوست
آری به کنه ذات و خدائی صفات او++
کس را چه آگهی است که آگه خدای اوست
تنها نه خوانده، امابیها پیمبرش++
یکسر کلام حق همه مدح و ثنای اوست
کوثر که شد عطیه به پیغمبر از خدای++
انصاف رشحهای ز محیط عطای اوست
طوبی که در محبت او دُر نثار کرد++
طوبا لها(1)، بشیوهی جود و سخای اوست
جان جهان پیمبر و جانها فدای او++
هم بر تنی که جان پیمبر فدای اوست
صدیقه و محدثه، زهرا و فاطمه++
نام مبارک و لقب جانفزای اوست
حور است پردهدار حریم جلالتش++
جبریل خادم در دولتسرای اوست
قبل از ولادتست سخنگوی و غمگسار++
دلشاد مادر از سخن غمزدای اوست
خیر الوراش خیر نسا خواند بارها++
و آن کامل و مکمل زهد و تقای(2) اوست
نه سال تافت زهره صف خانهی علی++
این مه که مهر پرتو نور و ضیای اوست
روشن از اوست عالم ایجاد تا ابد++
هر جا نظر کنی همه فر و بهای اوست
جوید به روزگار زنی گر ره فلاح++
نه ساله زندگانی او رهنمای اوست
بر دستیار و همسر دست خدا نگر++
کز رنج خانه آبله بر دستهای اوست
تنها نه دستش از محن و کار پینهدار++
کز کثرت عبادت آزرده پای اوست
میکرد خانهداری و میکاست رنج شوی++
دلبستگی به خانهی شو، دلگشای اوست
آری پس از وفات هم اخفای قبر خود++
از غیر شوی آیت شرم و حیای اوست
ای روزگار از چه پلیدی و ناسپاس++
با اینکه خلقت دو جهان از برای اوست
با اینکه آفرینش اشیاء علی الاصول++
بر پایهی محبت و بهر ولای اوست
از چیست آسمان تو و اختران تو++
دایم مدارشان پی جور و جفای اوست
ای آسمان به دولت ده روزهات مبال++
دولت به زیر سایهی بال همای اوست
رفعت چه؟ نه سپهر بود خاک مقدمش++
حشمت کجا؟ هزار سلیمان گدای اوست
تا چون حسین و زینبی این مام پروراند++
آفاق مات رفعت گردون گرای اوست
زین مادری و شیوهی فرزند پروری++
هستی رهین منت بی منتهای اوست
چون پاسدار عدل و نگهبان دین حق++
تنها حسین و واقعهی کربلای اوست
رنگین ز خونش جبهه الله اکبر است++
خون خدا حسین و خدا خونبهای اوست
اکمال آن قیام حسینی هم آشکار++
از زینب و اسیری پر ماجرای اوست
ویران نمود کاخ ستمگستران، بلی++
تاریخ لب گشاده پی مرحبای اوست
امروز هم قیام «خمینی» حسینی است++
تا پیشبرد، بر همه واجب دعای اوست
جمهورئی کز اوست بپا استوار باد++
چون انتشار شرع نبی مدعای اوست
وامروز را که نام نهادند روز زن++
نامی بجا و سنت نیکی بجای اوست
چون مولد خجستهی زهرای اطهر است++
روزی که سالهاست دلم در هوای اوست
شمس هدایت و فلک یازده قمر++
دامان مهر و طلعت ایزد نمای اوست
امالائمه، طاهره، راضیه و بتول++
مرضیهئی که خواست حق در رضای اوست
در روزگار، قاضی حاجات مرد و زن++
ذیل عنایت و کف مشکل گشای اوست
در حشر هم به دست علمدار شاه دین++
هر سو بپا برای شفاعت لوای اوست
ما را که از ذُراری(3) اوئیم در جنان++
برتر ز هر نعیم بهشتی لقای اوست
«دریا» نه آنکه عرش خدا راست پای بوس++
دریاست اینکه بوسه زن خاکپای اوست
1) طوبی لها: خوشا به حال او.
2) تقی: پرهیزکاری.
3) ذراری، جمع ذریه.