جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توجه به دو حرکت متضاد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در بررسی حوادث و تحولات گوناگون تاریخ ملّت‏ها، اسلام و سرگذشت نهضت‏ها، واقعیّت‏های متضادّی را در موضع‏گیری «عامل مردمی» مشاهده می‏کنیم که شگفتی‏آور است.

همواره قیام و قعود.

حرکت و سکون.

پیشروی و عقب‏گرد.

فریاد و سکوت در کنار یکدیگر تحقق یافته‏اند که تحلیل‏گران پژوهشگر را به نتیجه‏گیریهای متفاوتی کشانده است.

امت‏ها و ملّت‏های گذشته را می‏نگریم که روزی در حرکت و قیام، و روزی دیگر در سیر ارتجاعی و انحراف، همه ره‏آوردهای انقلابشان را از دست داده‏اند و خود در نابودی ارزش‏های به دست آمده کوشیدند.

امّت رسول گرامی را دیدیم که یک روز در اوج پیشرفت و تکامل، و

روز دیگر با سکوت و بی‏تفاوتی در سراشیبی سقوط از همه واقعیّت‏ها و تعهّدات و مسئولیت‏ها چشم پوشیده‏اند.

کوفیان خود به حضرت اباعبداللّه (ع) نامه نوشتند و با نماینده اعزامی امام، حضرت مسلم (ع) حدود 40 یا 50 هزار نفر بیعت کردند و پس از درگیری با ابن زیاد، در یک حرکت سریع، به سرپرستی مسلم (ع) مقر استانداری کوفه را در محاصره خویش قرار دادند، که در لحظه‏های سرنوشت‏ساز قیام ناگهان سرد شدند متفرّق گردیدند، فرار کردند، بی‏تفاوت شدند که همان شب، پس از نماز عشاء کسی همراه فرمانده قیام نبود و مسلم در تنهائی و غربت در کوچه‏های کوفه سرگردان شد.

همکاری و فریادهای مبارزاتی مردم در نهضت مشروطه، ناگهان فرونشسته و در برابر مشتی حرکت میلیتاریستی قزّاق ساکت شدند.

و پدید آوردندگان نهضت در قیام آیةاللّه کاشانی در یک سیر ارتجاعی همه ارزش‏های به دست آمده را فراموش کردند.

و انقلاب و قیام را بدون مدافع و پشتیبان گذاشتند.

چرا و چگونه این همه از تحولات گوناگون پدید آمدند؟

چرا عوامل پدید آورنده حرکت‏ها با دست خود حرکت و قیام را متوقّف ساختند؟

چرا مجاهدان در راه خدا و رسول گرامی اسلام، با دست خود به ویرانی ارزش‏ها کوشیدند؟

آیا پیدایش این قبیل از تحوّلات متضاد، تصادفی است؟

آیا بقول جامعه‏شناسان، یک نوع «تحوّل خودبخود» است؟

و آیا نوعی سیر جبری تاریخ است که قابل انسداد نیست؟ و باید دست روی دست گذاشت و تماشاگر تلخی‏ها و شیرینی‏های زودگذر بود؟

همانگونه که در مقالات گذشته تذکر دادیم از نظر قرآن و روایات اسلامی. همه تحوّلات متضاد ملّت‏ها، و موضع‏گیری‏ها متفاوت و ناگوار امّت اسلامی، دارای عوامل گوناگون است.

ملّت‏ها، ناگهان به گونه‏ای تصادفی متحوّل نمی‏گردند.

و باز هم ناگهانی و تصادفی توقف نمی‏کنند.

و به سکوت و انزوا، روی نمی‏آورند:

حرکت و انقلاب توده‏ها به انتخاب و حضور فعّال ملّت‏ها بستگی دارد و آنگاه که قدرت مردمی از صحنه اجتماعی کنار زده می‏شود، در غبار فتنه‏ها و شک و تردیدها، به سکوت و انزوا کشانده شده و همه ره‏آوردهای به دست آمده‏اش به تاراج می‏رود.

باید دید چرا به صحنه سیاسی کشانده شدند؟ و عوامل آن کدام است؟

و چرا از صحنه سیاسی خارج گردیده و ضد ارزش‏های خویش شوریده‏اند؟