جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تهدید و ارعاب (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

دشمن با تهدید و ارعاب، ضد انقلاب را دلگرم و یاران سُست عنصر انقلاب را دلسرد می‏سازد تا از حمایت و یاری ارزش‏های انقلابی دست بردارند و صحنه را خالی نمایند می‏بینیم از صدر اسلام تاکنون چقدر از این شیوه شیطانی استفاده کردند و مردم را به خط سرزنش و سکوت کشاندند.

برای بی‏اعتبار ساختن تهدید و ارعاب باید، روح شهادت‏طلبی و گذشت و ایثار را در دل‏ها زنده نگه داشت و با ترس و زبونی مبارزه نمود، و مردم را به استقامت و پرخاشگری علیه ظلم و ظالم ترغیب کرد تا تهدیدات دشمن بی‏اثر گردد.

از این رو فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را می‏نگریم که مردم را به آگاهی و هشیاری و دفاع از حق و اسلام رسول خدا فرامی‏خواند.

و سرزنش می‏کند که چرا دست از یاری اسلام برداشتند و ساکت

مانده‏اند.

ثُمّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الاَنْصارِ فَقالَتْ: «آنگاه رو به سوی انصار کرد و چنین فرمود».

یا مَعْشَرَ النّقیبَةِ! «ای انجمن نُقباء و بازرسان!».

وَ اَعْضادَ الْمِلّةِ! «ای بازوان ملّت!».

وَ حَضَنَةَ الاِسلامِ! «ای حافظان اسلام!».

ما هذِهِ الغَمیزَةُ فی حَقّی؟! «این ضعف و غفلت در مورد حقّ من از چیست؟».

والسّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟! «و این سهل‏انگاری از دادخواهی من چرا؟».

اَما کانَ رَسُولُ‏اللّهِ (ص) اَبی یَقُولُ: «آیا پدرم رسول خدا (ص) نمی‏فرمود:

«اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»؟ «باید حرمت هر کس در مورد فرزندان او حفظ شود».

سَرْعانَ ما اَحْدَثتُمْ. «چه به سرعت مرتکب این اعمال شدید».

وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةً. «و چه با عجله این بُز لاغر شد آب از دهان و دماغ او فروریخت (مثلی است).

وَ لَکُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ «در صورتی که شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن می‏کوشیم هست».

وَ قُوَةٌ عَلی ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ «و نیرو برای حمایت من در این مطالبه و قصدم هست».

اَتَقُولُونَ: ماتَ مُحَمّدٌ (ص) «آیا می‏گوئید که محمد (ص) مُرد درست است که:

فَخَطْبٌ جَلیلُ «این مصیبتی است بزرگ».

اِسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ «مصیبتی است در نهایت وسعت».

وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ «شکاف آن سرباز و بسی فراخ است».

وَانْفَتَقَ رَتْقُهُ «و درز دوخت شده شکافته شد».

وَ أُظْلِمَتِ الاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ «زمین سراسر بر اثر غیاب او تاریک گردید».

وَ کُسِفَتِ النّجُومُ لِمُصیبَتِهِ «و ستارگان بی‏فروغ گردیدند».

وَ اَکْدَتِ الآمالُ «آرزوها به ناامیدی گرائید».

وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ «کوهها از جا فروریخت».

وَ اُضیعَ الْحَریمُ «حرمت حریم پامال شد».

وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ «و احترامی برای کسی پس از وفات او باقی نماند».

فَتِلْکَ وَاللّهِ النّازِلَةُ الْکُبْری «پس این مصیبت به خدا بزرگترین پیش‏آمد بود».

وَالْمُصیبَةُ الْعُظْمی «و مصیبت بزرگ بود».