زمان مطالعه: < 1 دقیقه
منور خواست چون خلاق عالم چهر دنیا را++
نمود از مشرق ابداع، تابان نور زهرا را
چو از برج نبوت مشرق آمد چهر این کوکب++
ز نور جلوه روشن کرد عقبی را و دنیا را
در این مشکات ناسوتی از آن مصباح لاهوتی++
منور کرد یزدان روی ماه و چهر بیضا را
از این دختر که با دست خدا شد پایهاش همسر++
بر آدم تا ابد فخر و شرف باقی است حوا را
از آن رو خوانده احمد نور چشم و چشمهی نورش++
که پیش از آفرینش نور بود آن چشم بینا را
نقاب افکند بر چهرش فلک چون دید این کوکب++
برد از جلوه رونق آفتاب عالمآرا را
پیمبر داشتی مهرش به اوصافی که در چهرش++
تعالی الله عیان دیدی جمال حق تعالی را
سزاوار است گر مرگ کنیزش را کنیز آید++
و یا بهر غلامش گر غلام آرد مسیحا را