جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بدر الدجای اسلام

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

زهرا زنی که قاصر، عقل است از تمیزش++

غلمان ز جان غلامش، حورا کم از کنیزش

بر هیچ زن نمی‏ماند در دهر هیچ چیزش++

بابای او همی داشت چون جان خود عزیزش

ایزد شفیعه خواندست در روز رستخیزش++

آری شفیعه باشد بدر الدجای اسلام

احمد چو رفت بشنو کز بعد او چها شد++

زهرا به سوگ بابا در سوز و در نوا شد

از سقط محسن آن مه بر مرگ خود رضا شد++

غصب فدک چو کردند، حقی ز حق جدا شد

خاموش شمع ایمان از جور اشقیا شد++

خیری ندید زهرا خیر النسای اسلام

با پهلوی شکسته رحلت چو کرد زهرا++

با امر شاه مردان غسلش بداد اسما

در خلد پیش بابا زهرا چو کرد مأوی++

ز اهل سقیفه می‏کرد شکوه به پیش بابا

این نکته را ادا کرد مریم به گوش حوا++

الحق جگر خراش است این دردهای اسلام