زمان مطالعه: < 1 دقیقه
در کتاب «دلائل الامامه» طبری از زکریّا بن آدم نقل شده که گفت: من در محضر امام رضا (ع) بودم ناگاه حضرت جواد (ع) فرزند آن حضرت را به حضورش آوردند، او در آن وقت کمتر از چهار سال داشت، وقتی که وارد شد دستش را بر زمین زد و سرش را به طرف آسمان بلند کرد، و مدّت طولانی در فکر فرورفت.
امام رضا (ع) به فرزندش فرمود: «قربانت گردم، چرا در فکر طولانی فرورفتهای؟»
امام جواد (ع) در پاسخ گفت: به خاطر آن مصائبی که بر مادرم فاطمه (س) وارد شد، سوگند به خدا، آن دو نفر را از قبر بیرون میآورم سپس با آتش آنها را میسوزانم، سپس خاکسترشان را در دریا پراکنده مینمایم».
حضرت رضا (ع) فرزندش را به نزدیک خواند، و بین دو چشم او را بوسید و سپس فرمود: «پدر و مادرم به فدایت، تو شایستهی این امر (امامت) هستی».