جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اندوه امام باقر و امام صادق

زمان مطالعه: 2 دقیقه

نقل شده هرگاه بیماری تب بر امام باقر (ع) عارض می‏شد، آب سرد بر بدنش می‏ریخت، سپس با صدای بلند می‏گفت: فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ «ای فاطمه دختر محمّد (ص)».

علّامه‏ی مجلسی در شرح این عبارت می‏گوید: شاید این ندا از امام باقر (ع) از این رو بوده که آن حضرت می‏خواسته از نام مقدّس فاطمه (س) برای رفع تب، شفا بجوید.

مؤلّف گوید: من احتمال قوی می‏دهم: همانگونه که تب در جسم لطیف او اثر داشت، همچنین پوشاندن اندوهش بخاطر مصائب مادر مظلومش، در قلب شریفش اثر

می‏کرده است، و همانگونه که گرمی تب را بوسیله آب، از بدنش می‏زدود با یاد مادرش فاطمه (س)، از شدّت اندوه او می‏کاست، چنانکه انسان اندوهگین با آه سوزان و نفس‏های عمیق، از اندوه خود می‏کاهد، زیرا تأثیر مصائب حضرت زهرا (س) در دلهای فرزندانش، ائمه‏ی اطهار (ع) از بریدن شمشیر و کارد، دردناکتر، و از سوزش آتش سوزانده‏تر می‏باشد، چرا که در شرائطی بودند که تقیّه می‏کردند و قدرت بر آشکار نمودن مصائب زهرا (س) را نداشتند، از این رو وقتی که نام فاطمه (س) در حضور آنها برده می‏شد، قلوبشان پر از اندوه می‏شد بطوری که هر آدم هوشیاری آثار اندوه را از چهره‏ی آنها مشاهده می‏کرد.

چنانکه در روایت آمده، امام صادق (ع) به سکُونی (یکی از یارانش) که خدا به او دختری داده بود، فرمود: چه نامی برای او انتخاب نموده‏ای؟

سکونی عرض کرد: نامش را «فاطمه» گذارده‏ام.

امام صادق (ع) فرمود: آه! آه!، سپس دستش را بر پیشانی خود گذاشت و اندوهگین نشست…

و قبلاً خاطرنشان شد که وقتی عباس از امیر مؤمنان علی (ع) پرسید: چرا عمر از قنفذ، مالیات نگرفت، همانگونه که از دیگران می‏گرفت؟!

حضرت علی (ع) به اطراف خود نگاه کرد، و قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «برای اینکه از ضربتی که قنفذ با تازیانه به فاطمه (س) زده بود، تشکّر نماید، فاطمه (س) وقتی که از دنیا رفت اثر آن تازیانه، مثل بازوبند در بازویش مانده بود».