و براستی در این مورد، چه زیبا سروده «سیّد جزوعی» آنجا که میگوید:
وَ اَتَتْ فاطِمُ تُطالِبُ بِالارْثِ++
مِنَ الْمُصْطَفی فَما وَرَثاها
لَیْتَ شِعْرِی لِمَ خالَقا سُنَنَ++
الْقُرآنِ فِیها وَاللَّه قَدْ اَبْداها
نُسِخِتْ آیَةُ الْمَوارِیثِ مِنْها++
اَمْ هُما بَعْدَ فَرْضِها بَدَلاها؟
اَمْ تَری آیَةَ الْمَوَدَّةِ لَمْ++
تَأتِ بِوُدُّ الزَّهْراء فِی قُرْباها
ثُمَّ قالا اَبُوک جاءَ بِهذا++
حُجَّةُ مِنْ عِنادِهِمْ نَصَباها
قالا لِلْاَنْبِیاء حُکْمٌ بِاَنْ لا++
یُورِثُوا فِی الْقَدِیم وَ انْتَهَراها
اَفَبِنْتِ النّبِیِّ لَمْ تَدْرِ انْ کا++
نَ نَبِیُّ الْهُدی بِذلِکَ فاها
بِضْعَةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ خالَفَتْ ما++
قالَ حاشا مَوْلاتِنا حاشاها
سَمِعَتْهُ یَقُولُ ذاکَ وَ جائتْ++
تَطْلُبُ الاِرْثَ ضِلَّةً وَسَفاها
هِیَ کانَتْ لِلَّه اَتْقی وَ کانَتْ++
اَفْضَلُ الْخَلْقِ عِفَّةً وَ نَزاها
سَلْ بِاِبْطالِ قَوْلِهِمْ سُورَةَ النَّمْلِ++
وَ سَلْ مَرْیَمَ الَّتِی قَبْلَ طه
فِیهِما یَنْبَآنِ عَنْ اِرْثِ یَحْیی++
وَ سُلَیْمان مَنْ اَرادَ اِنْتِباها
فَدَعَتْ وَاشْتَکَتْ اِلَی اللَّه مِنْ ذا++
کَ وَفاضَتْ بِدَمْعِها مُقْلَتاها
ثُمَّ قالَتْ فَنِحْلَة مِنْ وا++
لِدَیَّ الْمُصْطَفی وَ لَمْ یَتَخَلاها
فَاَقامَتْ بِها بِشُهُودٍ فَقالُوا++
بَعْلَها شاهِدٌ لَها وَ ابْناها
لَمْ یُجِیزُوا شَهادَةِ اِبْنَیْ رسُولِ++
اللَّه هادِی الاَنامِ اِذْ ناصَباها
لَمْ یَکُنْ صادِقاً عَلِیٌّ وَلافا++
طِمَةُ عِنْدَهُمْ وَ لا وَلَداها
اَهْلُ بَیْتٍ لَمْ یَعْرِفُوا سُنَنَ الْجَوْرِ++
اِلْتِباساً عَلَیْهِم وَ اشْتَباها
کان اَتْقَی اللَّهَ مِنْهُمْ عَتِیقٌ++
قَبُحَ الْقائلُ الْمَحالِ وَ شاها
جَرَعاها مِنْ بَعْدِ والِدِها++
الْغَیْظَ مِراراً فَبِئْسَ ماجَرَعاها
لَیْتَ شِعرِی ما کانَ ضَرَّهُما++
حَفِظا لِعَمهَدِ النَّبِیّ لَوْ حَفَظاها
کانَ اِکْرامُ خاتَمِ الرُّسُلِ الْها++
دِی الْبَشِیرِ النَّذِیر لَوْ اَکْرَماها
وَ لَکانَ الْجَمیلُ أنْ یُعْطِیاها++
فَدَکاً لا الْجَمِیلُ أنْ یَقْطَعاها
اَتَریَ الْمُسْلِمِینَ کانُوا یَلُومُو++
نَهُما فِی الْعطاءِ لَوْ اَعْطَیاها
کانَ تحْتَ الْخَضْراءِ بِنْتُ نَبِیٍّ++
صادِقٌ ناطِقٌ اَمِینٌ سَواها؟
بِنْتُ مَنْ؟ اُمُّ مَنْ؟ حَلِیلَةُ مَنْ؟++
وَیْلٌ لِمَنْ سَنَّ ظُلْمَها وَ آذاها
یعنی: «فاطمه (س) برای طلب کردن ارث خود که از رسول خدا (ص) باقی مانده بود، نزد آن دو نفر آمد، ولی آنها ارث او را ندادند.
ای کاش میدانستم که چرا آن دو نفر با سنّتهای قرآن مخالفت کردند با اینکه قرآن سنّتهای ارث را آشکار کرده بود؟
آیا آیات ارث قرآن، منسوخ شده بود؟، یا آن دو نفر پس از فریضه شدن قوانین ارث، آن را تبدیل کردند؟!
یا آنکه آیهی مودّت (23 شوری) در مورد دوستی زهرا (س) و خویشانش نازل نشده بود؟!
سپس گفتند: پدرت چنین گفته (که ما ارث نمیگذاریم) و از روی عناد این چنین حجّت (جعلی) نصب کردند.
و گفتند: از قدیم ثابت است که پیامبران ارث نمیگذارند، از این رو فاطمه (س) را از ارث منع کردند.
آیا اگر پیامبر (ص) چنین سخنی گفته بود، دخترش از آن اطّلاع نداشت؟!
فاطمه (س) پارهی تن پیامبر (ص) و تنها یادگار او بود، آیا او با سخن پدرش مخالفت کرد؟ نه هرگز، و نه هرگز که سیّدهی ما با قول پیامبر مخالفت کند؟
اگر فاطمه (س) از پدرش چنین سخنی شنیده بود (که ما ارث نمیگذاریم) آیا در عین حال از روی نادانی و گمراهی میآمد و مطالبه ارث میکرد؟
حاشا که فاطمه (س) چنین باشد، او در پیشگاه خدا از همهی انسانها پرهیزکارتر، بهتر، پاکدامنتر و پیراستهتر بود.
برای بطلان قول آنها، سورهی نمل و سورهی مریم که قبل از سورهی طه میباشد، را بررسی کن.
در این دو سوره، از ارث بردن یحیی و سلیمان، سخن به میان آمده است، هر کس میخواهد صدق فاطمه (س) را دریابد به این سورهها مراجعه کند.
پس از آنکه به دادخواهی فاطمه توجّه نکردند، او شکایتش را نزد خدا برد، و اشک از چشمانش سرازیر شد.
سپس فرمود: فدک، نِحْلَه (بخشوده شدهی) پدرم محمّد مصطفی (ص) است ولی فدک را به او ندادند.
فاطمه (س) برای اثبات حق خود، شهود آورد، ولی آنها گفتند: گواهان، شوهر و فرزندانش میباشند (و قبول نیست).
گواهی دو فرزند رسول خدا (ص) را کافی ندانستند، آن رسولی که، هدایتکننده مردم است، و با فرزندان رسول خدا (ص) دشمنی کردند.
علی (ع) و فاطمه و فرزندانش، هیچکدام نزد آنها راستگو نبودند.
آیا خانوادهای که با سنّتهای جور میانه نداشتند، امر بر آنها اشتباه میشود؟
آیا تقوای عتیق (ابوبکر) از این خانواده بیشتر است؟، قبیح باد آن کسی که چنین حرف محال را با زبان میآورد.
جرعههای اندوه و تلخی رنج را به فاطمه، بعد از پدرش، نوشانیدند، و براستی چه جرعههائی نوشانیدند!!
ای کاش میدانستم که اگر آنها عهد پیامبر (ص) را دربارهی احترام فاطمه (س) حفظ و مراعات میکردند، چه زیانی برای آنها داشت؟
با توجه به اینکه احترام به فاطمه (س)، احترام به پیامبر هادی بشارتدهنده و انذارکننده بود.
و بسیار نیک بود که فدک را به فاطمه (س) میدادند، نه اینکه قطع و منع فدک از او، کار نیک بود.
آیا آن دو نفر اگر فدک را به فاطمه (س) میدادند، مسلمانان آنها را سرزنش میکردند؟
آیا در زیر آسمان کبود، از پیامبر راستگو و امین، غیر از فاطمه (س)، یادگار
دیگری باقی مانده بود؟
آن هم دختر چه کسی؟ مادر چه کسی؟ همسر چه کسی؟ وای بر آنانکه ظلم و آزار بر او روا داشتند.