جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اشعاری از فاطمه خطاب به رسول خدا

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در پایان خطبه، فاطمه (س) به قبر رسول خدا (ص) رو کرد و خطاب به رسول خدا (ص) گفت:

قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَ هَنْبَثَةٌ++

لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثُرِ الْخَطْبُ

اِنّا فَقَدْناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها++

وَاخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدَهُمْ وَ لا تَغِبُ(1)

وَ کُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَة++

عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الاَدْنِین مُقْتَرَبُ

اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوی صُدُورِهُمْ++

لَمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ

تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَاسْتُخِفَّ بِنا++

اِذْ عِبْتَ عَنّا فَنَحْنُ الْیَوْمُ نُعْتَضَبُ

وَ کُنْتَ نُوراً وَ بَدْراً یُسْتَضاءُ بِهِ++

عَلَیْکَ تَنْزِلُ مِنْ ذِی العِزَّةِ الْکُتُبُ

وَ کانَ جِبْریِلُ بالْآیاتِ یُونِسُنا++

فَقَدْ فَقَدْتَ وَ کُلُّ الْخَیْرِ مُحْتَجَبُ

فَلَیْتَ قَبْلَکَ کانَ الْمَوْتُ حَلَّ بِنا++

اَما اُناسٌ فَفازُوا بِالّدِی طَلَبُوا

اِنَّا رُزِینا بِما لَمْ یُرزَنْ ذُوشُجُنِ++

مِنَ الْبَرِیَّةِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبُ

: «ای پدر! بعد از تو فتنه‏ها برپا گردید و صداهای گوناگون بلند شد، که اگر تو زنده و ناظر بودی، این همه اختلاف، رخ نمی‏داد.

تو از میان ما رفتی و حال ما مانند آن زمینی شد که بارانهای نافع از آن بریده شود، و قوم تو نظم را بهم زدند، پس شاهد باش و امور آنان را از نظر دور مکن.

و اهل و خانواده‏ی هر پیغمبری یا بزرگی که در پیشگاه خدا دارای قرب و مقام بود، نزد دیگران احترام داشت.

غیر از ما که چند مرد، کینه‏های سینه‏ی خود را آشکار کردند، هنگامی که از میان ما رفتی و در میان خاک پنهان گشتی.

جمعی از مردان، نسبت به ما به چهره‏ی گرفته می‏نگریستند، و مقام ما را سبک شمردند وقتی که از میان ما رفتی، دست ما امروز از همه چیز کوتاه شده است.

تو نور تابان بودی که از آن نور، بهره می‏گرفتند، تو کسی بودی که از طرف خدای بزرگ، بر تو کتاب آسمانی نازل شد.

و جبرئیل که آیات را نازل می‏کرد، پیوسته مونس ما بود، رفتی و با رفتن تو همه‏ی درهای خیر به روی ما بسته شد.

ای کاش قبل از رحمت تو، مرگ با ما ملاقات می‏کرد، تو رفتی و جمعی به مراد ناحق خود نائل شدند.

ما با رفتن تو آنچنان مصیبت زده شدیم که در تمام جهان از عرب و عجم، مصیبت هیچ مصیبت زده‏ای، به شدّت مصیبت ما نمی‏رسد».(2)

و در کتاب «الدّر النّظیم» آمده: حضرت زهرا (س) سه شعر زیر را به اشعار فوق، متّصل نمود و فرمود:

قَدْ کُنْتُ ذاحِمْیَة ما عِشْتَ لِی++

اَمْشِی الْبراحَ وَ اَنْتَ کُنْتَ جَناحِی

فَالْیَوْمِ اَخْضَعُ لِلذَّلِیل وَ اَتَّقِی++

مِنْهُ وَ اَدْفَعُ ظالِمِی بِالرّاحِ

وَ اِذا بَکَتْ قُمْرِیَّةٌ شَجْناً لَها++

لَیْلاً عَلی غُصْنٍ بَکَیْتُ صَباحِی

«ای پدر بزرگوار، تا تو زنده بودی من حامی و یاور داشتم و با عزّت در میان مردم راه می‏رفتم، و تو همانند بال و پر برای من بودی!

ولی امروز باید در برابر آن ذلیل، فروتنی کنم و از او بترسم، و آنان را که به من ظلم کردند با دست خود دفع کنم.

در آن هنگام که پرنده‏ی قمری از سوز و گداز شب بر شاخه‏ی درخت ناله می‏کند، من صبحگاه از فراق تو می‏گریم».

شیخ مفید (در کتاب امالی) به سند خود را از حضرت زینب دختر امیر مؤمنان (ع) نقل می‏کند که فرمود: چون رأی ابوبکر این شد که فدک را از فاطمه (س) بازدارد، و فاطمه (س) از جواب ابوبکر مأیوس شد، کنار قبر رسول خدا (ص) رفت و خود را روی قبر انداخت، و از ظلم قوم، شکوه کرد و آنقدر گریست که خاک قبر رسول خدا (ص) از اشکهای او، تر شد، سپس در پایان ناله‏ی جانسوزش، اشعار فوق (قد کان بعدک انباء…) را خواند.


1) وَاخْتَلَّ قَوْمُکَ لَمّا غِبْتَ وَانْقَلَبُوا (کشف‏الغمّه ج 2 ص 49)- مترجم.

2) این اشعار در بعضی از نقلها با اندکی اختلاف، ضبط شده است (مترجم).