ای ماه دو هفته، اختر آوردی++
ای درّ یتیم، گوهر آوردی
ای نور خدا از جیب عصمت++
یعنی ز خدیجه دختر آوردی
از مرکز آسمان رفعت++
تابنده چه ماه انور آوردی
از نافه ناف خطّه خاک++
یک توده ز مشگ و عنبر آوردی
هستی دادی به کشتیِ إ مکان++
ای کشتیِ هستی، لنگر آوردی
خود صادر اوّلی وز اوّل++
یک صادر دیگر مصدر آوردی
هم تلخی کام ما امروز++
بیرون کردی و شکر آوردی
جانی به جهان، دوباره دادی++
یک باره، روان دیگر آوردی
ای پادشه سریر لولاک++
بر فرق وجود افسر آوردی
یکتاست علیّ و نیست همتایش++
او را به علیّ برابر آوردی (1)
ختم رسل چو فاطمه گر دختری نداشت++
بی شبهه آسمان حیا اختری نداشت
گر خلقت بتول، نمی کرد کردگار++
در روزگار، شیر خدا همسری نداشت
از این دو گر یکی نه به هستی قدم زدی++
این یک براستی زنی و آن شوهری نداشت
بی دختر پیغمبر ما عرصه وجود++
مانند امّتی است که پیغمبری نداشت (2)
1) از شاعر محترم: آقای کمپانی.
2) اشعار از شاعر محترم: آقای وصال شیرازی.