زمان مطالعه: < 1 دقیقه
بعد مرگ پدر از شدت غم خیر نسا++
داشت این نالهی جانسوز بهر صبح و مسا
تا ز مرگ تو سیه کرد فلک معجر من++
شد جهان یکسره تاریک به چشم تر من
در بر خلق جهان عزت من گشت تمام++
رفت تا سایهات ای جان پدر از سر من
کاش میبود کنون مادرم اما چه کنم++
رفته پیش از تو از این دار فنا مادر من
ای فلک زود نهادی به دلم داغ پدر++
که نرفته است غم مادرم از خاطر من
عزتم ذلت و شادی غم و اندوه، مباد++
اختری را برسد حادثه چون اختر من
اندر این امت بی رحم نهادی تو مرا++
رفتی و هیچ نگفتی چه کند دختر من
غصب کردند فدک از من و مسند ز علی++
نه ز من شرم نمودند و نه از شوهر من