زمان مطالعه: < 1 دقیقه
رخت چون بر بست زهرا زین دیار++
مرغ روحش شد سوی دارالقرار
شد خموش آن طایر بشکسته بال++
گشت آفل(1) اختر برج کمال
این گل امید را هم چرخ چید++
محرم سر ولایت آرمید
دید مولا در جهان یک بار نیست++
راز دل را محرم اسرار نیست
خیره خیره کرد با حسرت نگاه++
بر رخ رخشانتر از خورشید و ماه
گفت کی پشت و پناهم فاطمه++
روز و شب خورشید و ما هم فاطمه
ای زبان حق کنون گوشی چرا؟++
ای چراغ خانه خاموشی چرا؟
ای وجود تو توانائی من++
وی جمالت نور بینائی من
ای گل خوشبوی باغ آرزو++
دل فسرد از بلبلان نغرگو
در بهار ای نوگل افسردی چه زود++
من خزان دیدم تو پژمردی چه زود
جان فدای قامت دلجوی تو++
این سیاهی چیست بر بازوی تو؟
چهرهات هرگز چنین نیلی نبود++
بر رخ تو ضربهی سیلی نبود
آسمان جا دارد ار خون میگریست++
صبر در حق راستی کار علیست
1) آفل: فرورونده، ناپدید شونده، غروب کننده.