زمان مطالعه: < 1 دقیقه
گشت عالم سربسر چون نافهی چین مشکبار++
از قدوم فاطمه دخت رسول کردگار
آفتاب آیینه گردان جمالش در سپهر++
پرده چون بگرفت از ماه جمالش پردهدار
گفت پیغمبر، بود امابیها فاطمه++
حبذا بر این جلال و این کمال و افتخار
آنکه میگردند روز و شب برای کسب نور++
گرد شمع عارضش خورشید و مه پروانهوار
آنکه صد چون مریم و حوا و هاجر روز و شب++
در سرایش گشتهاند از جان و دل خدمتگزار
آنکه از بهر شفاعت در صباح رستخیز++
شیعیان هستند بر الطاف او امیدوار
آنکه حق فرمود مدحش را، هزاران همچو من++
کی تواند وصف او گوید یکی از صد هزار
تا سعادتمند گردی در دو عالم «اشتری»++
دست خود از دامن الطاف زهرا بر مدار