آلیاسین بداده یکسر جان++
عاجز و خوار و بی کس و عطشان
کرده آلزیاد و شمر لعین++
ابتدای چنین تبه در دین
مصطفی جامه جمله بدریده++
علی از دیده خون بباریده
فاطمه روی را خراشیده++
خون بباریده بی حد از دیده